اكثركشورهای دنیا با مسائل و مشكلات اشتغال درگیرند ولی تعدد عوامل مشكل آفرین و ناشناخته بودن برخی از آنها در كشورهای جهان سوم موجب پیچیده تر شدن موضوع شده است. امروزه مدیریت كلان كشور به دنبال استفاده از روشهای علمی برای شناخت و كنترل عوامل مشكل آفرین در زمینه اشتغال و تبدیل چالشها به فرصتها برای شتاب دادن به حركت توسعه است.
دانشگاهها و مراكز آموزش عالی عهده دار رسالتهایی چون تولید دانش، تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه، گسترش فناوری، نوآوری و خلاقیت هستند و امروزه صاحبنظران معتقدند دستیابی به توسعه پایدار فقط در سایه به كارگیری دانش روز و فناوری پیشرفته حاصل می شود. بنابراین، برای قرارگرفتن در جاده توسعه و جلوگیری از عقب ماندگی باید شرایطی فراهم شود كه دانشگاهها بتوانند دانشجویان را برای به كارگیری فناوری جدید و پذیرش مسئولیتهای مختلف در سطح سازمان و جامعه پرورش دهند. در این مقاله به منظور بحث و بررسی پیرامون چالشها و فرصتهای نظام آموزش عالی در تامین نیازهای مهارتی نیروی انسانی مورد نیاز بازار كار، عوامل موثر به دو گروه درونی و بیرونی تقسیم می شوند و سپس تشریح جزئیات هر گروه صورت می گیرد.
عوامل درونی
عوامل درونی فرایندها و راهبردهایی هستند كه در نظام آموزش عالی به كار گرفته می شوند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله اشتغال و كاریابی فارغ التحصیلان ارتباط دارند. مهمتریـن عوامل درونی در زیر ذكر شده اند.
1 - عدم تناسب بین ظرفیت فعلی پذیرش دانشجو در دانشگاهها و نیازهای آتی بازار كار: براساس مطالعات انجام گرفته جمعیت جوان و فعال كشور تا سال 1400 بالغ بر 61 میلیون نفر می شود و به عبارتی 2/5 درصد رشد خواهد داشت. پس سطح اشتغال نیز باید رشدی معادل 2/5 درصد در سال داشته باشد تا وضعیت فعلی حفظ شود. یعنی تا سال 1400 در ایران باید 29 میلیون فرصت شغلی ایجاد شود. (3)
براساس و باتوجه به اهمیت موضوع، دولت تدابیری را اتخاذ كرده است. به عنوان مثال، در برنامه سوم توسعه ایجاد حدود چهارمیلیون فرصت شغلی پیش بینی شده است. اما نكته ای كه در اینجا مورد نظر است عدم تناسب بین تعداد فرصتهای شغلی تخصصی ایجاد شده در جامعه و تعداد فــــارغ التحصیلان است.
در ایران فقدان ارتباط نزدیك بین دانشگاهها و بخشهای مختلف جامعه موجب شده است كه بین ظرفیت پذیرش دانشجو و تقاضای بازار به نیروی متخصص تناسب وجود نداشته باشد كه علت آن عدم هماهنگی و انسجام در تصمیم گیری بین نظام آموزش عالی با سایر بخشهای جامعه به دلایلی چون: عدم وجود آمار واقعی، فقدان نگرش استراتژیك در بخشهای دولتی و خصوصی، ناتوانی مدیران در طرح ریزی و برآورد احتیاجات نیروی انسانی براساس استراتژی های كلان توسعه، عدم اجرای برنامه های میان مدت و بلندمدت جذب، اجرای سلیقـــه ای سیـاستهــــا و خط مشی ها و تغییر در برنامه های تدوین شده پس از هر تغییر در مدیریتهاست.
ضمن اینكه دفتر گسترش آموزش عالی نیز در صورت تامین امكانات و استاد توسط مقامات محلی و بدون در نظر گرفتن وضعیت اشتغال در آینده برای ایجاد رشته تحصیلی مجوز صادر می كند.
البته باتوجه به هدف و فلسفه وجودی دانشگاهها كه ارتقا سطح علمی و تغییر در نگرش و بینش عمومی مردم و تامین نیازهـــای جامعه به نیروی متخصص است، توسعه آموزش عالی دارای توجیه است. اما فارغ التحصیلان انتظار دارند كه با گرفتن مدرك تحصیلی موجبات اشتغال یا تسهیل شرایط اشتغال آنان فراهم آید.