مقدمه:
تحقيق حاضر سعي دارد كه در 2 بعد جداگانه برخي از علل مهاجرت نيروي كار در ايران را مورد بررسي قرار دهد. اگر بخواهيم عوامل اصلي مهاجرت را بطور كلي مورد تقسيمبندي قرار دهيم ميتوانيم دو دسته از عوامل را مؤثر بدانيم. گروه اول را عوامل فشار(Push Factors) مينامند كه شامل غيراقتصادي شدن فعاليتهاي كشاورزي، توزيع ناعادلانه زمين، رشد جمعيت و ثابت ماندن بازده توليد در بخش كشاورزي است.
گروه دوم به عوامل كششي يا جذب(Pull Factors) موسومند كه شامل دوگانگي منطقهاي و نخصيص بيشتر منابع در بخشهاي شهري(خدمات و صنعت) و بهتر بودن سطح زندگي در مناطق شهري است. به منظور تجزيه وتحليل تأثير اين 2 دسته از عوامل از شاخصهاي درآمدهاي انتظاري در شهر از مدل هريس- تودارو استفاده ميشود.
در بحثهاي تئوريك و نظري به اين نتيجه ميرسيم كه نميتوان ديوار بلندي بين عوامل كشش و جذب ترسيم كرد. چون نوعي ارتباط متقابل بين اين 2 دسته از عوامل وجود دارد. به عقيدة آنها آنچه كه واقعاَ مهاجرت نيروي كار را تسريع ميكند همان دوگانگي منطقهاي است. اين 2 معتقدند كه مهاجرت در هر منطقهاي امري طبيعي است چون نوعي توالي در رشد بخشها وجود دارد و خودبهخود و به مرور زمان با جايگزين شدن عوامل توليدي بجاي يكديگر سهم نيروي كار در بخش كشاورزي در اشتغال كل كاهش مييابد و سهم بخش صنعت و خدمات افزايش مييابد.
اما آنچه كه كشورهاي در حال توسعه را از كشورهاي پيشرفته متمايز ميسازد ناهمگوني در مهاجرت نيروي كار است. بطوري كه در اين كشورها محدود بودن امكانات توليد از يك طرف و محدود بودن ارتباطهاي بخش كشاورزي با ساير بخشهاي اقتصاد از طرف ديگر موجب ميشود تا اين كشورها تلاش بيشتري در جهت گسترش بخش صنعت شهري از خود نشان بدهند.
اين 2 گروه از عوامل اقتصادي همراه با عوامل غيراقتصادي مانند روابط و شيوه توليد، سازمان اجتماعي توليد و غيره موجب ميشوند تا از اهميت بخش كشاورزي در جريان توسعه كاسته شود و نقش پيشتاز به بخشهاي شهري واگذار شود به ويژه آنكه بخش عمدهاي از توليدات در بخش كشاورزي را كالاهاي مصرفي تشكيل ميدهند كه هر چند داراي ارتباطهاي پسين گستردهاي هستند ليكن ارتباطهاي پيشين آنها بسيار محدود و مشخص است.
در اين حالت بخش پيشتاز اقتصاد بخش صنعت خواهد بود تا از يك طرف به عنوان ستون اصلي و رشد عمل كند و از طرف ديگر از طريق توليد محصولات صنعتي مورد استفاده در بخش كشاورزي مانند تراكتور- پمپ آب- كمباين- كود- سم و غيره بخش كشاورزي را به جلو بكشد.
بدين ترتيب بخش كشاورزي در مراحل اوليه توسعه اقتصادي قرباني جريان توسعه است و براي بهبود بايد انتظاري طولاني بكشد كه اين خود يكي از دلايل اصلي مهاجرت نيروي كار از روستاها به مناطق و مراكز شهري ميباشد.
در تحقيق حاضر ابتدا بطور مجزا دوگانگي منطقهاي به عنوان عامل جذب و فشار مورد بررسي قرار گرفته است كه مشخص شود تا چه حد تفاوت در نرخهاي رشد منطقهاي و نابرابري در رابطة مبادلة بين محصولات كشاورزي و صنعتي بر مهاجرت تأثير داشته است و در نهايت در قسمت سوم نتيجهگيري و پيشنهادات ارائه خواهد شد.
البته لازم به تذكر است كه برخلاف گذشته كه مهاجرت نيروي كار روستايي به دليل تامين نيروي انساني مراكز شهري از نظر اقتصاددانان مطلوب تلقي ميشد ولي امروزه مهاجرت به عنوان عامل عمدهاي كه پديدة عمومي و فراگير نيروي كار مازاد شهري را دامن ميزند و مشكلات جدي بيكاري شهري را وخيمتر ميكند مورد توجه قرار ميگيرد. اين مشكلات بواسطة عدم توازن ساختاري و اقتصادي بين مناطق شهري و روستايي بوجود آمده است.