در حال حاضر که به مراتب زندگی نسبت به گذشته ماشینی و پیچیده تر شده و سرعت تحول در تمام شئون زندگی دیده می شود (مثلاً شیوه های برقراری ارتباط)و از طرفی مشکلات مادی هست و وقت کمتری برای پرداختن به خود نیز، افراد را از تعادل دور می کند، مسئله ی سلامت روان اهمیت بیشتری یافته است.آن هم متناسب با شرایطی که انسان امروزی در آن زیست می کند. از آنجا که هنر هرگز کهنه و قدیمی شدنی نیست و در مسیر این تحولات برق آسا، همچنان بر قله ی اهمیت و صداقت قرار دارد، و در زمینه ی تأثیر هنر(شعر) در رفع اختلالات و ایجاد سلامت روانی نکته هایی داریم، و چه بسا در این هنر ارزنده متاع ها نهفته است برای ارتباط بهتر و نزدیکتر با بعد روحی و روانی خود و در نتیجه شناخت خود، می توان افراد را با هنر و شعر تجهیز کرد تا بتوانند تعادل و رشد روحی و روانی و سلامت خود را حفظ کنند. افراد خلاق و در درجه ی اهمیت بیشتر منادیان فرهنگ جوامع مانند شاعران به عنوان الگوهایی در نظرگرفته می شوند و به گفته ی شاعرارزنده ی میهن"سهراب سپهری" «شاعران وارث آب وخرد و روشنی اند.»، پس با شناخت شیوه های رفتار و سلوک این بزرگان و متناسب کردن این رفتارها در اکثر اقشار جامعه می توان در بهبود و بهترعمل کردن در زندگی خود گامی چند برداریم. این بیت زیبا از استاد سخن "ابن یمین فریومدی" نشان دهنده ی عظمت ضمیر شاعران است: «گنجها یافته ام در دل ویران ز هنر زانکه بحریست ضمیرم که سراسر گهر است»
اهداف پژوهش
1- مقایسه سلامت روان شاعران با افراد غیر شاعر.
2- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران.
3- بررسی وضعیت سلامت روان افراد غیر شاعر.
4- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل.
5- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران مجرد.
6- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل با شاعران مجرد.
7- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران متأهل با افراد غیر شاعر متأهل.
8- مقایسه ی سلامت روان شاعران مجرد با افراد غیر شاعر مجرد.
9- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران زن.
10- بررسی وضعیت سلامت روان شاعران مرد.
11- مقایسه ی سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر با شاعران دارای کمتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر.
12- مقایسه ی وضعیت سلامت روان مردان شاعر و غیر شاعر.
13- مقایسه ی وضعیت سلامت روان زنان شاعر و غیر شاعر.
14- مقایسه ی وضعیت سلامت روان شاعران مرد و شاعران زن.
16- مقایسه ی سلامت روان شاعران در گروه های سنی مختلف با افراد غیر شاعر در همان گروه سنی.
سوالات پژوهش
1. آیا وضعیت سلامت روان شاعران در مقایسه با افراد غیرشاعرمتفاوت است؟ 2. آیا وضعیت سلامت روان مردان شاعر در مقایسه بامردان غیرشاعر تفاوت دارد؟ 3. آیا وضعیت سلامت روان زنان شاعر در مقایسه با زنان غیرشاعر تفاوت دارد؟ 4. آیا وضعیت سلامت روان شاعران متأهل در مقایسه با افراد غیرشاعرمتأهل متفاوت است؟ 5. آیا وضعیت سلامت روان شاعران مجرد در مقایسه با افراد غیرشاعرمجرد متفاوت است؟ 6. آیا وضعیت سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعردر مقایسه با شاعران دارای کمترازده سال سابقه ی سرودن شعر متفاوت است؟ 7.آیا سلامت روان شاعران گروههای سنی مختلف در مقایسه با افراد غیرشاعردرهمان گروه سنی متفاوت است؟
فرضیه های پژوهش
*وضعیت سلامت روان شاعران از افراد غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان مردان شاعر ازمردان غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان زنان شاعر از زنان غیر شاعر متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران متأهل از افراد غیر شاعر متأهل متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران مجرد از افراد غیرشاعرمجرد متفاوت است.
*وضعیت سلامت روان شاعران دارای بیشتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر از شاعران دارای کمتر از ده سال سابقه ی سرودن شعر متفاوت است.
*سلامت روان شاعران گره های سنی مختلف از افراد غیر شاعر در همان گروه های سنی متفاوت است.
تعاریف
تعریف نظری:
سلامت روان: «در سالهای اخیر ، انجمن کانادایی بهداشت روانی، بهداشت روانی را در3 قسمت تعریف کرد: قسمت اول؛ نگرشهای مربوط به خود. قسمت دوم؛ نگرشهای مربوط به دیگران. قسمت سوم؛ نگرشهای مربوط به زندگی. نگرشهای مربوط به خود شامل: تسلط بر هیجانهای خود، آگاهی از ضعفهای خود و رضایت از خوشیهای ساده است. نگرشهای مربوط به دیگران شامل:علاقه به دوستیهای طولانی صمیمی، احساس تعلق به یک گروه، احساس مسئولیت درمقابل محیط انسانی و مادی است. نگرشهای مربوط به زندگی شامل: پذیرش مسئولیتها، انگیزه ی توسعه ی امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمهای شخصی و انگیزه ی خوب کارکردن است.»(گنجی،1380)
تعریف عملیاتی:
است.(SCL_25)سلامت روان:«منظورازسلامت روان دراین پژوهش نمرات بدست آمده ازپرسشنامه
شاعر:«منظورازشاعردراین پژوهش افرادی هستند که سابقه ی سرودن شعرتا کنون را دارند.»
فصل دوم
"گستره ی نظری مسئله ی مورد بررسی و پژوهش ها"
تعاریف سلامت روان
«فرهنگ بزرگ لارو س» بهداشت روانی را چنین تعریف می کند: « استعداد روان برای هماهنگ ، خوشایند و مؤثر کار کردن ، برای موقعیت خیلی دشوار انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود توانایی داشتن .(گنجی، 1385) در سال 1948 کمیسیون مقدماتی سومین کنگره ی جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد: 1- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی وعاطفی، در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد ، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد ؛ 2-جامعه ی خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد. (کلویته،1968. به نقل از شاهرخی، 1386) لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه ی بهداشت روانی ، سلامت روانی وبهزیستی گرچه دارای معنای متفاوتی هستند، ولی در مواردی به جای یکدیگربه کار می روند.(شاملو، 1378) براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی به نقل ازکمیته اصلاح شناسی وطبقه بندی ادهاک (2002.م) بهداشت حالتی از بهزیستی جسمانی روانی اجتماعی کامل ونه تنها عدم ناتوانی تعریف شده است.این تعریف بر جنبه ی مثبت بهداشت تأکید دارد. به این معنی که تندرستی و سلامتی نبود ناتوانایی نیست و به خودی خود یک هدف است. (ویژه نامه ی بهداشت روانی. به نقل ازقنبری، 1385) در حال حاضر با توجه به نظریه های روانشناسی در مورد سلامت روان می توان این مفهوم را به سه شکل تعریف کرد: 1- تعاریفی که بر خودآگاهی در برابر خود فریبی تأکید دارند. این نوع نظریات معتقدند که فردی دارای سلامت روان است که نسبت به خود آگاهی داشته باشد. این تعریف درهمان گفته ی قدیمی ارسطو ریشه دارد که می گوید«خودت را بشناس». این خودآگاهی در زمینه ی اجتماعی، روانشناختی و فیزیولوژیکی و میزان توانایی های خود مد نظر است. نظریه های روانشناختی فروید، مک دوگال، کلی، هستی گرایی ونظریه های نقش عمدتا از این نوع هستند. 2- نظریه هایی که بر خود شکوفایی وتحقق خویشتن تأکید دارند. دراین نوع نظریه ها بر این اساس هستند که فرد دارای سلامت روانی می تواند استعدادهای بالقوه خود را شکوفا کند. نظریه های روانشناختی یونگ، آلپورت، مازلو و راجرز در مورد شخصیت از این نوع هستند. 3- تعاریفی که بر یکپارچگی با شبکه ی اجتماعی تأکید دارند. طبق این تعاریف و نظریات فرد برخوردار از سلامت روان کسی است که می تواند با نقش ها و سنن و آداب اجتماعی پیوندی یکپارچه و مداوم و صمیمانه برقرار کند. به عبارت دیگر به گونه ای رفتار می کند که با هنجارها و آداب و رسوم جامعه منطبق باشد. نظریه های اریکسون، آدلر و جامعه شناسی مانند دورکیم درمورد مفهوم سلامت روان از این نوع است.(خدارحیمی، 1375. به نقل از خدارحیمی، 1380) «لوینسون و همکارانش »در سال 1926.م سلامت روان را اینطور تعریف کرده اند: «سلامت روان عبارت است از این که فرد چه احساسی نسبت به خود، دنیای اطراف،محل زندگی، اطرافیان، مخصوصا با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد، چگونگی سازش وی با درآمد خود و شناخت موقعیت زمانی و مکانی خویش.» «کارل» می گوید: «سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطراف خودش به حداکثر امکان، به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود.» طبق تعریف« واتسون »مؤسس مکتب رفتارگرایی «رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط ودرنتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود.» نظر «گینزبرگ» در مورد بهداشت روانی عبارت است از: « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم زندگی؛عشق، کار وتفریح.»(میلانی فر،1382) در تعریف بهداشت روانی دو تعریف مورد توجه قرار می گیرد: در تعریف اول منظور از بهداشت روانی عبارت است از ؛ رشته ای تخصصی از بهداشت عمومی که در زمینه های کاستن بیماری های روانی در یک اجتماع فعالیت می نماید و بررسی انواع مختلف اختلالات روانی و عوامل مؤثری که در بروز آنها نقش دارند در قلمرو کار این علم می باشد. شناخت طرز ایجاد اختلالات روانی، قدم اول برنامه ریزی برای اقدامات پیشگیری به حساب می آید. پس شناخت علت های به وجود آورنده ی اختلالات روانی وظیفه ی دست اندر کاران این رشته ، مطالعه ی راه های ازبین بردن علت های مزبور و یا غلبه بر آنها می باشد. با توجه به این که در بروز اختلالات روانی مجموعه ی عوامل زیستی-روانی-اجتماعی مورد توجه قرار گیرند. در تعریف دوم؛ بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روان است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت تکامل در حد فردی، ملی و بین المللی نماید. زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد، نسبت به دستیابی به آن اقدام می شود و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد. (حسینی، 1379)