عروسكهاي تك فريم تئاتر - نسخه ورد

اولين نمودهاي آفرينش هنري در سپيده دم تمدن انساني و با اولين گامهاي بشر ابتدايي بنيان گرفت، برخي هم اعتقاد داشتند كه ماهيت زيستي و رواني انسان هنر را بوجود آورده است و هنرها فعاليتي است كه زيبايي را نمودار مي‌سازد، هنر كوششي است براي آفرينش صُوَرِ لذتبخش. اين صًوَرْ حس زيبايي ما را ارضا مي‌كند و حس

دسته بندی: کتاب » هنری

تعداد مشاهده: 878 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 160

حجم فایل:62 کیلوبایت

  پرداخت و دانلود  قیمت: 8,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
0 0 گزارش
  • عروسكهاي تك فريم (تئاتر)
    فهرست
    پيشگفتار
    مقدمه
    فصل 1
    بخش 1: عروسك و تاريخچة آن
    بخش 2: ويژگيهاي عروسكهاي نمايشي
    بخش 3: ويژگيهاي عروسكهاي سينمايي و تصويري
    بخش 4: ويژگيهاي عروسكهاي تك‌فريم
    فصل 2
    بخش 1: روشهاي متحركسازي سوژه‌هاي مختلف
    بخش 2: جان بخشي اشيا و اجسام دوبعدي
    بخش 3: جان بخشي اشيا و اجسام سه بعدي
    بخش 4: تلفيق فيلمهاي تك فريم و زنده
    فصل 3:
    بخش 1: جذب ليزو
    بخش 2: نيروي انساني و تقسيم كار
    ماخره
    ضميمه
    فهرست عكس
    فهرست منابع
    گزارش كار عملي

    پيشگفتار
    اولين نمودهاي آفرينش هنري در سپيده دم تمدن انساني و با اولين گامهاي بشر ابتدايي بنيان گرفت، برخي هم اعتقاد داشتند كه ماهيت زيستي و رواني انسان هنر را بوجود آورده است و هنرها فعاليتي است كه زيبايي را نمودار مي‌سازد، هنر كوششي است براي آفرينش صُوَرِ لذتبخش. اين صًوَرْ حس زيبايي ما را ارضا مي‌كند و حس زيبايي زماني ازضا مي‌شود كه ما نوعي وحدت و هماهنگي از روابط حسي و دركي در درون خود بوجود آوريم.

    آنچه زيباس موزون و متناسب است و برعكس آنچه موزون و متناسب است زيباست، قانون و مقصد هر هنر چيزي بجز زيبايي نيست.

    هنر صرفاً لذت نيست بلكه وسيله ارتباط انسانهاست. و هنر فعاليتي است انساني؛ شامل اينكه يك فرد آگاهانه است به خلق اثري احساسي ميزند كه ديگران نيز از آن احساسات متاثر گردند و آنرا تجربه كنند.

    و خيلي مختصر مي‌توان گفت.‌.. هنر عبارتست از تجملي احساسات، معنويات، تمنيات و روحيات دروني بصورت يك اثر بروني با شرط وجود هماهنگي بين عناصر تشكيل دهنده آن اثر.‌..

    خوب بايد بگم كه دربارة هنر خيلي چيزهاي بهتري مي‌توان گفت: تعاريفي بس زيباتر و بهتر

    ولي خوب در كل نمي‌خواهم صفحات را با گزافه‌گوييهاي بس مورد هدر و وقت خواننده را تلف كنم.

    به نظر خودم بايد در اين قسمت بنابر عُرف دربارة خودم چيزي بنويسم!

    سالها قبل در دوران دبيرستان به علت جواني و از سِرْلج و لجبازي با خانواده و بخصوص مادرم رشتة هنر را در هنرستان انتخاب كردم با اينكه هم از نظر هديت تحصيلي و هم از نظر نمرات هنر در آخرين انتخاب از نظر آموزش و پرورش، مشاور مدرسه و خودم بود ولي باز من آن را انتخاب كردم.

    در خانوادة ما همگي افراد تحصيلكرده و داراي تحصيلات، آكادمي بسيار بالايي بودند، از پزشك و مهندس گرفته تا وكيل و ارتشي و غيره.

    عُرف خانوادگي حكم مي‌كرد كه من در يكي از دو رشتة رياضي فيزيك و يا علوم تجربي شركت كرده و در آخر سر از يكي از رشته‌هاي مهندسي پاتوپتنكس در آورم ولي شخصه من به علت علاقه‌اي كه به وكالت داشتم و جو خانوادگي قبول نمي‌كرد كه من در رشتة انساني درس بخوانم پس از سر جنگ و لج و لجبازي با خانواده‌ام رشتة هنر را برگزيدم و راهي هنرستان شدم!

    در آنجا سريعاص مشغول شدم، باطناً از كارم ناراضي ولي خودم را بشخصه خوشحال و راضي نشان مي‌دادم!

    بعد از اندك زماني علاقه‌مند شدم و مي‌توان گفت كه در آن غرق شدم و صريحاً مي‌توان گفت كه يك نوع اداي دين به هنر و بخصوص به هنر ايراني پيدا كردم! با آنكه در هنرستان گرافيك خواندم و دستي برقضا كارهاي من نمي‌گويم عالي بود ولي بد هم نبود در سال اولي كه در كنكور دانشگاه مخصوص هنرستانيها شركت كردم هم موسيقي و هم گرافيك قبول شدم و مقارن با خواندن پيش دانشگاهي از هر كدام يكي يك ترم خواندم كه در كنكور سراسري شركت كردم در روزي كه كارنامة كنكور را بايد مي‌گرفتم در باجه‌ايي كه من كارنامه‌ام را گرفتم من تنها خود قبول بودم در پوست خود نمي‌گنجيدم بعد از انتخاب رشته و تحويل برگة انتخاب رشته تا تاريخ جواب در دلهره بسر مي‌بردم!

    جواب قبولي‌ام را روزي گرفتم كه براي تشييع جنازة يكي از عموهايم به بهشت زهرا مي‌رفتيم! اسم من در ليست اضافه بر ظرفيت درآمده بود. 450 دختر و 450 پسر و مجموعاً 60 نفر دختر و پسر در 4 گرايش مي‌خوستند يعني هر گرايشي 15نفر، 7 دختر و 8 پسر و يا بالعكس.

    در تاريخ موعود در سر جلسه حاضر و امتحان دادم و دستي برقضا موفق و پيروز شدم و جواب قبولي نهايي را در سالگرد عروسي پدر و مادرم گرفتم!

    در پوست خود نمي‌گنجيدم! بعد از مراسم ثبت نام، خود را رسماً دانشجو مي‌پنداشتم، خيلي از دوستان و هم دوره‌اي‌هاي من در كنكور شركت نكرده بودند ديگر چه برسد به اينكه در دانشگاه قبول شوند.

    بله من در رشتة تئاتر قبول شده بودم، رشته‌اي كه اصلاً تصورش را نمي‌كردم رشته‌ايي كه واقعاً ازش بدم مي‌آمد و فقط به علت اينكه در مقابل خاواده‌ام در مقابل عقيدة خودم ايستادگي كنم وارد اين رشته شدم و خواستم ثابت كنم كه اشتباه است كه هر كس هنر مي‌خواند بخصوص تئاتر بعد از مدتي از راه بدر مي‌شود ولي خوشبختانه با تمام مخالفتهاي والدينم براي ادامه تحصيل در رشتة هنر ولي بشخصه از مدافعان اين بودند كه هنر را بايد براي هنر خواند نه براي كار و كسب درآمد.

    من هم خود بر اين عقيده هستم كه هنر براي كسب درآمد نيست بلكه بري تجلي روح است، بعدها به نتيجة حرف پدر و مادرم رسيدم كه آنها مي‌گفتند كه رشته‌اي را بخوان كه با آن زندگي كني و به فعاليت‌هاي اجتماعي بپردازي و هنر را براي روحت بخوان و جداگانه يادبگيرد.

    ولي حالا من در اينجا مانند هزاران نفر ديگر مثل خودم كه در رشتة هنر درس خوانده و فارغ‌التحصيل شده‌اند ايستاده‌ام.

    مردانه ايستاده‌ام و با چشمي پر از اميد و آرزو بر آيندة خود مي‌نگرم، برآينده‌اي مي‌نگرم كه با آنكه رشته‌ايي كه در آن درس خوانده و رشته‌اي كه در آينده مي‌خواهم ادامه بدهم فوق دارد ولي بايد بگويم كه هر دو همسو هستند و علاوه بر آن مكمل يكديگر

    من حالا مي‌گويم كه با آنكه ندامت مي‌كردم ولي حالا ديگر اين احساس را ندارم، خوشحالم و حالا راسخم كه در اين رشته بمانم و به يكي از فعالان اين رشته (تئاتر) باشم.

    ولي من آيندة خود را در رشته انيميشن مي‌بينم ولي معترف هستم كه اگر تئاتر نمي‌خواندم الآن نمي‌دانم كه كجاي اين جهان ايستاده بودم.

    مقدمه
    آنچه محققان كنوني برآنند كه براي شناخت دقيق هنرها و هر پديده كهنسال و ريشه‌دار ديگري بايد دربارة منشاء پيدايش آن سير و سفر كرد و سپس به تجزيه و تحليل آنها پرداخت و از پس اين تجزيه و تحليل به اجزاء و عناصر و تعاريف مربوط به آنها دست پيدا كرد از آنجا كه تمامي هنرها در آغاز حدوث[1]، بخش جدايي ناپذير از زندگي انساني بوده‌اند. هيچ گاه نمي‌توان جريان ابتدايي آن را مستقل از شئون مختلف زندگي وي بررسي كرد.

    براساس اكتشافات علوم اجتماعي مي‌توان گفت كه شعر، نقاشي، موسيقي، رقص، پيكرنگاري و پيكرتراشي و ديگر فعاليت‌هايي كه امروزه مدلولِ لفظ هنر هستند، از نخستين جلوه‌هاي حيات انساني به شمار مي‌روند. «فيلسوفان و هنر شناسان از ديدگاههاي گوناگون در اين خصوص اظهار نظر كرده‌اند و براساس استنتاج و راي و باور شخصي خود آراء گوناگوني صادر نموده‌اند.

    اما عمدتاً در اين باورند كه هنر از «فطرت بشر» تراوش يافته است و مانند خوراك و توليد مثل، ضرورت طبيعي زندگي انسان به حساب مي‌آيند.[2]

    دربارة منشا هنرها هشت نظريه اساسي وجود دارد كه به اختصار چنين است:

    1ـ شيلر / اسپنسر
    هنر ناشي از غريزة بازي است.
    2ـ مارشال
    هنر براي جلب نظر ديگران و تزئين پديد آمده است
    3ـ بالاوين
    هنرها از شور خودنمايي زاده شده است.
    4ـ لمانك خلد
    هنرها از امتزاج شور بازي و شور خودنمايي زاده شده است.
    5ـ الكساندر
    هنرها معلول تلطيف غريزة حيواني سازنده هستند.
    6ـ فرويد
    هنرها از عقدهاي جنسي سرچشمه مي‌گيرند.
    7ـ مك دوگال
    هنرها از تلطيف محركات فطري مختلف تحقق مي‌يابند.
    8ـ هيدن
    هنرها در آغاز براي رفع حوائج زندگي عملي ضرورت يافته‌اند.
    چنانچه ياد شده به جز نظريه هشتم، تمام نظريات مبتني بر اصالت غريزه به عنوان منشاء اصلي پيدايش هنر هستند كه مي‌توان آنها را به صورت ذيل مورد بررسي قرار داد:

    1ـ هنر ناشي از «غريزه بازي» است.
    2ـ هنر زادة «غريزه تناسلي» است.
    3ـ هنر محصول «غريزة تزئين» است.
    از اينرو در يك نگاه دقيقتر:
    گروهي معتقدند هنر آفريني نوعي بازي است و بازي عملي غريزي است اين نظريه خود به چهار شكل مختلف خود را نشان مي‌دهد:

    1ـ هنر آفريني نوعي بازي است اما نتيجة آن احساس آزادي و سبكباري است. (شيلر)
    2ـ هنرآفيرني نوعي بازي است كه منجر به احساس لذت بي‌شائبه مي‌گردد. (اسپنسر)
    3ـ هنرآفريني نوعي بازي است اما با خودفريبي جذاب ملازمت دارد. (لانگه)
    4ـ هنرآفريني نوعي بازي و وسيله كسب قدرت و تسلط بر مقتضيات فرهنگي است (گروس)
    از آن لحظه كه انسان به ماوراء تجسم خيال و جاده‌ي خيال انديشه كرد و از حيرت تمام تا سحر باور و پرستش آن جادوي خيال قرن‌ها و هزاره‌ها به حياتش جاني و انديشه‌اي ديگر داد؛ نقاب، پرده، شاخ و برگ و هزار و يك مراسم و شكل و شمايل به نشان از همه چيز به دست خويش بساخت و آيين نمايش و نمايش به هم آميخت و جادوي نقاب و دست‌افراز به جسم بي‌جان آن بخشيد كسي كه «عروسك» مي‌خواني‌اش.

    [1] عبارتست از موجود شيئ و سپس مارم آن (تعريفات جالي، ص56) نوشدن (دهار زوزي. تاج‌المصدر بيهقي. جيتس تفليسي) حداثت، شدن چندي كه نو شده است، نوآمدن، و اين صفت مخلوقا دست (آنندراج)

    [2] 1.ح. آريانپور: جامعه‌شناسي هنر. انجمن كتاب دانشجوان. نشر سوم ص1



    برچسب ها: عروسكهاي تك فريم
  

به ما اعتماد کنید

تمامي كالاها و خدمات اين فروشگاه، حسب مورد داراي مجوزهاي لازم از مراجع مربوطه مي‌باشند و فعاليت‌هاي اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
این سایت در ستاد ساماندهی ثبت شده است.

درباره ما

فروش اینترنتی فایل های قابل دانلود، پروژه، مقاله، و....
در صورتی که نیاز به راهنمایی دارید، صفحه راهنمای سایت را مطالعه فرمایید.

تمام حقوق این سایت محفوظ است. کپی برداری پیگرد قانونی دارد.
طراحی سایت: وبتینا