1- When she asked me to bring some cakes, I refused her because I
was busy.
٢۔ وقتی ازم خواست مقداری کیک برایش بیاورم، من درخواستش رو رد کردم ( گفتم نمیتونە)
چرا که گرفتار بودم. ( کار داشتم).
3- She could not go to the office early because she prepared the
assignment until last night.
۴- او نتوانست زود به ادارە برود براى اينكه تا ديشب داشت اسناد/ حواله ها را آماده میكرد.
5- She was on the beach when her father came there.
۶۔ او در ساحل بود کہ پدرش به آ نجا آ مد.
7- Never try to force her until she gives her own consent to this
marriage.
٨۔ ھرگز /ھیج وقت سعی نکنید او را مجبور بہ ازدواج کنید کا وقتی که خودش رضایت بدهد. (
هیچ وقت سعی نکنید او را مجبور کنید تا وقتی که خودش به این ازدواج راضی شود-رضایت
دهد).
9- He does not know about this meeting because he was not there.
١٠ - او هیچی ازاین جلسه نمی دونه ( خبرندارد) برای اينکه اونجا نبود.
11- You have to be very careful while starting business with her.
١٢- تو خیلی باید محتاط باشی وقتی قراره با او شروع به کار كنی.
13- When I started I faced a lot of failure but not I'm exert.
١۴ ۔ وقتی شروع کردم به مشکلات زیادی برخوردم ا ما جا نزدم. (ا ما از تلاش دست برنداشتم)
15- He is proficient in English but can't understand French.
١٩ - او توى انگليسى خيلى ماهر است ولى فرانسه را متوجه نميشه.
17- She had a good time with her family, even though she was very
busy yesterday.
١٨۔ گرچه سرش دیروز خیلی شلوغ بود ا ما، اوقات خوشی را با خانوادش سپری کرد. (بهش خوش