اگر چه تعریف دقیق و واضحی از AI وجود ندارد ( حتی برای هوش ) ولی می توان تعریفی از ماشینی که بتواند فکر کند و یا مثل انسان عمل کند که می تواند یاد بگیرد و رد علوم مختلف برای حل مسائل استفاده می شود. برای تولید پژوشگران AI ، مشتاقانه ، مغز انسان را مورد مطالعه قرار می دهند تا بفهمند چگونه کار می کند .
مغز انسان شامل 10 تا 100 بیلیون سلول عصبی است و هر کدام از این اعصاب به 10 تا 10000 عصب دیگر متصل می شوند. یک سلول مغز به تنهایی خیلی کندتر از یک میکرو پروسسور عمل می کند و یک عمل ساده ای دارد . و ساختارکلی آن این است که یک ورودی بگیرد و بک خروجی بدهد و اگر جمع آنها از یک مقدار تجاوز نکند . گرچه موازی است با عمل آن ، اما مغز بشر عملکردی دارند که کامپیوتر امروزی هنوز به آن دسترسی ندارند حتی با این سرعت پیشرفت دراین رشته ، ماتقریبا 20 سال با سوپر کامپیوتر هایی که با این قدرت برابری کنند فاصله داریم .
به عبارت دیگر تعدادی سعی کرده اند که به مدل مغز برسند که در برخی موارد موفقیت آمیز بوده است . و تنها آزمایش برای هوش ، TURING TEST است . که فکر ساختن این ماشین هنوز هم در اذهان وجود دارد .
دلایل مشکل بودن دستیابی به AI
این افکار به اندازه مشکل AI نیست ، و من می خواهم ثابت کنم که تنها گونه با هوش بشریت است ( دقیقا برعکس گفته ها ی بالا ) من میخواهم نشان بدهمکه تمام عقاید در مورد AI با احتیاج به یک تغییر به منظور هدیت یک بخش نتیجه دارند .
امروزه AI تمرکز خوذ را کلا بر روی مغز کرده است . اگر شما به بدن بشر توجه کنید ، در صورتی که شما نمی توانید یک سلول عصبی را در بدن تر سیم کنید ، بیشتر عملکرد آن در ستون فقرات انجام می شود . برا ی مثال ، کشیدن دست هنگامی دست به یک چیز داغ برخورد می کند به منظور کاهش صدمه ، که یک عمل حیاتی است . تنها راه برا ی انجام این کار توسط عکس العمل غیر ارادی و بدون دخالت مغز است . که این مثال خوبی برای تصمیم گیری مغز نیست اما برا ی شروع مثال خوبی است .
هر وقت شما با کسی صبحت می کنید ، شما نسبت به طرف مقابل یک پیش فرض دارید . شما با یک پیش فرضی که نسبت به هم دارید شروع به صحبت می کنید و همچنین مقدار کمی سوال و کمی سوء تفاهم .( برای بهتر فهمیدن ، فرد مورد نظر را مرد در نظر بگیرید ) در هنگام دیدن تصورات خیال بر طرف می شود . وقتی شما کسی را می شناسید ، لیستی از ویژی گی های آن را ندارید بلکه به یک سری تفاوت میان خود و او ویا شخص دیگری را می شناسید ( شخص میتواند گروه نیز باشد ) . من می توانم این را ثابت کنم که چرا توضیح دادن درباره یک شخص سخت است ، وقتی چهره شخص متفاوت با شماست .
ما بین اشیائی که می شناسیم رابطه ای درست می کنیم . و اشیائس که هدف خاصی را دنبال می کنند و خصوصیات مشابهی دارند در یک کلاس قرار می دهیم . اما تفاوت اصلی در طرز متفوت نگاه کردن است به ما واشیاء و دیگران به اشیاء .
مردم بیشتر به اطراف خود توجه می کنند و هنگامی که به اطراف خود نگاه می کنند واضح و آشکارا ان را می بینند .
آیا گربه نسبت به شما شامه قوی تری ندارد ؟ آیا صفحه نمایش به شما نگاه نمی کند ؟ آیا چراغ جلوی ماشین به مسیر معینی نگاه نمی کند ؟ آیا سیستم کند دیروز آموخته شده و سیستم خبره امروزی شده ؟
مردم بر اساس مردم دسته بندی می شود . این یک تصمیم عقلانی نیست اما یک نیز طبیعی است . شما چگونه میتوانید به هر چیزی پی ببرید بدون آنکه بدانید منبع آن کدام است . همچنین این دلیلی است که چرا در ذهن بچه ها ، همه چیز زنده است ، آنها زنده اند برای خود همچنانکه دیگر اشیاء نباید زنده با شند . چرا خرس عروسکی مانند ما احساس گرسنگی نمی کند ؟
موضوع روشن است : هیچ منبعی بدون منبع جمع نمی شود . AI ازاین قاعده پیروی نمی کند . بیشتر هوش “intelligence” توسط علوم مختلف تجهیز و برنامه ریزی شده اند و تصویر واضحی به تنها از خود ندارد و می تواند و می تواند رابطه ای هر چیز داشته با شد . که تقص اول است .