آنچه در آغاز این بحث مورد توجه قرار دارد این حقیقت است که شکلگیری یک “منطقهگرایی” خزر- محوری یا “سیاستهای گروهی” در خزر به همان اندازه متکی بر نیازهای ژئواکونومیک خواهد بود که بر جغرافیای سیاسی دگرگون شده پس از فروپاشی شوروی اتکا دارد و هماکنون مسئله رژیم حقوقی خزر شکلدهنده اصلی روابط سیاسی در این منطقه است (1).
زمینههای جغرافیایی
پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دریای خزر چیزی نبود جز یک دریای بسته که بهگونهای تئوریک، و نه در عمل، میان ایران و شوروی پیشین تقسیم میشد آنگونه که بیش از 85 درصد از کرانههای خزر در داخل مرزهای شوروی قرار میگرفت و کمتر از 15 درصد از کرانههای خزر به ایران تعلق میگرفت. پس از فروپاشی سرزمینی اتحاد شوروی، چهار کشور نوین در کرانههای 85 درصدی شوروی پیشین را با هم شریک شدند بیآنکه در مرزهای ایران کمترین تغییری حاصل شده باشد. این کشورها عبارتاند از: فدراسیون روسیه، جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان. گذشته از این دگرگونی بزرگ در جغرافیای سیاسی منطقه، هجوم سرمایه و تکنولوژی باخترزمین برای اکتشاف، استخراج، و صدور نفت و گاز منطقه، راه نفوذ سیاسی و اقتصادی قدرتهای فرا منطقهای را به این بخش از جهان گشود و ایالات متحده با امضای قراردادهای گوناگون و سرازیر کردن میلیاردها دلار سرمایه به خزر، عملاً خود و سیاستهای خود را بر موجودیتهای سیاسی منطقه افزود.
همه کشورهای این منطقه را خشکی فرا گرفته است: قزاقستان، ترکمنستان، و جمهوری آذربایجان در کنار ایران و روسیه در دریای خزر همکرانهاند که میتواند در گسترش بازرگانی دریایی میان این کشورها سودمند باشد. اما حضور در خزر مشکل این کشورها را، در زمینه عدم دسترسی به بازارهای بینالمللی از راههای دریایی، حل نمیکند. یک راهحل عملی در این راستا، میتواند در ایجاد دسترسی برای این کشورها و سه کشور دیگر منطقه (تاجیکستان، ازبکستان، و افغانستان) به خلیج فارس و دریای عمان از راه جاده، راهآهن، و لولههای نفت و گاز از خاک ایران، جستوجو شود. ایران، با داشتن نزدیک به دو هزار کیلومتر خط کرانهای در جنوب، میتواند دسترسی آسان، مستقیم، و مطمئن این منطقه محاصره شده در خشکی را به بازارهای جهانی تضمین کند.
برای صدور نفت و گاز خزر-آسیای مرکزی، تأسیس یک شبکه لوله که این منطقه را از راه ایران به دریاهای آزاد در جنوب وصل کند، بیتردید عملیترین راه است. چنین شبکهای کوتاهترین، امنترین، و اقتصادیترین راه صدور انرژی منطقه به بازارهای جهانی را در اختیار خواهد گذارد؛ بهویژه بازارهایی چون شبهقاره هند، ژاپن، و خاور دور که تقاضای انرژی آنها رو به فزونی است. گذشته از این، نیروی انسانی گسترده و ماهر ایران در زمینه تکنولوژی نفت و گاز، زیربنای گسترده و پیشرفته راههای حملونقل زمینی و دریایی، همراه با پایانهها و پالایشگاههای موجود، و شبکه لولههای نفت و گاز در ایران مزایای فنی و تدارکاتی شایان توجهی در اختیار صادرکنندگان نفت و گاز خزر قرار میدهد که هیچ جایگزین دیگری را یارای برابری با آن نیست. فراتر، ایران تنها کشور منطقه است که از ناامنیهای ناشی از کشمکشهای جغرافیایی، جنگهای داخلی، و درگیریهای تجزیهطلبانه که گریبانگیر همه کشورهای آسیای کوچک، قفقاز به اضافه گرجستان، خزر و آسیای مرکزی به اضافه افغانستان است، بری است و به این دلیل امنترین راه صدور انرژی خزر قلمداد میشود.
با این حال، ایالات متحده آمریکا برای پایمال کردن حق و حقوق ملی ایران در دریای خزر و برای واقعیت بخشیدن به این خواسته تجاوزکارانه خود که نمیخواهد ایران در خزر حضور و نقش داشته باشد، همه لازمههای صرفه اقتصادی برای صدور انرژی خزر به بازارهای جهانی را زیر پا گذارده و میکوشد این انرژی از خطوط لوله غیراقتصادی چون لولههای باکو –جیهان، لولههای ماورای گرجستان، و لولههای ترکمنستان - افغانستان – پاکستان صادر شود. در همین راستا، شایان توجه است که دیدگاه ژئوپولیتیک پاکستان نسبت به افغانستان که در هماهنگی میان عوامل اطلاعاتی ارتش پاکستان و عوامل آمریکایی سی آی ای (سیا) پیگیری میشود، دیدگاهی افراطی و مستعمراتی بوده است که دوراندیشی ژنرال مشرف و حملات نظامی ایالات متحده علیه طالبان و القاعده از راه پاکستان، نارساییها و خطا بودنهای این دیدگاه را برملا کرده است. با این حال، پاکستان یک بار دیگر کوردلانه از مطالعه مستقل شرایط جغرافیایی منطقه برای بهرهگیری ژئوپولیتیک خودداری کرده و همچنان به راهنمایی عوامل سی آی ای میخواهد پیگیر نقشآفرینی ژئوپولیتیک ویژهای باشد که ناهنجاری و خطرآفرینیش ثابت شده است. پاکستان توجه ندارد که عملی شدن خط لوله گازرسانی 2000 کیلومتری ایران – هندوستان از راه پاکستان اهمیت و امکان ژئوپولیتیک ویژهای را متوجه آن کشور خواهد ساخت. پاکستان توجه ندارد که در صورت اصلاح روابط ایالات متحده با ایران نیروی تصمیم گیرنده اقتصاد از یک سوی، و امکانات جغرافیایی – اقتصادی بی مانند ایران از سوی دیگر، عدم صرفه اقتصادی لولههای ترکمنستان – افغانستان – پاکستان را، اگر هم تأسیس شوند، برملا ساخته و این لوله ها را، همانند لولههای نفتی باکو – جیهان، از هرگونه توجیه سیاسی و ژئوپولیتیک نیز محروم خواهد کرد که ناچارا باید متروک شوند. پاکستان باید بداند که با استقرار استقلال سیاسی افغانستان، تأسیس لولههای گازرسانی مستقیم میان سرخس در ایران و بازار بزرگ مصرف در هندوستان از راه افغانستان صرفه اقتصادی کم نظیری خواهد داشت و هم ایران و هند را از مسیر پاکستان بی نیاز خواهد کرد و هم افغانستان را در شرایط ژئوپولیتیک بهتر و به مراتب کم درد سر تری در مقایسه با موقعیت پاکستان برخوردار خواهد ساخت. پاکستان همچنین دقت ندارد که تأسیس خطوط لولههای گاز و نفت رسانی ترکمنستان – افغانستان – چین که از صرفه اقتصادی و امتیازات استراتژیک برتر نسبت به مسیر پاکستان برخوردار است، تأسیس لولههای گاز و نفت رسانی خزر – افغانستان – پاکستان را بی معنی خواهد کرد.
فهرست مطالب
نگاهی به پیشینهها 1
زمینههای جغرافیایی 1
زمینههای سیاسی 3
زمینههای ژئوپولیتیک 6
رژیم حقوقی – دیدگاههای گوناگون 8
دیدگاه روسیه 9
دیدگاه جمهوری آذربایجان 10
دیدگاه قزاقستان 11
دیدگاه ترکمنستان 12
دیدگاه ایران 13
دیدگاههای دیگر 15
چه باید کرد؟ 16
اقدامات مورد نیاز ایران 18
یادداشتها 19