نتيجه و حاصل يك بررسي درمورد نيروهاي فكري جامعه و مشخصاً دانش آموختگان دوره هاي عالي در حوزه مديريت، گوياي آن است كه:
به طورعمده علاقمندند به عنوان عضو هيئت علمي و مدرس در دانشگاهها و مراكز علمي كشور به تدريس بپردازند.
جملگي براين باورند كه حضور در دانشگاه مفيد است ، وليكن بخشي از آنها معتقدند كه فرصت كافي براي فعاليت در مراكز ديگر را نيز دارند.
بخش محدودي تمايل به استخدام تمام وقت در سازمانها را دارند و اين درحالي است كه بيشتر علاقمند به كارهاي پروژه اي يا همكـــــاري پاره وقت با موسسه هاي مختلف هستند.
گروه قابل توجهي از اين افراد انديشمند ، با بنگاههاي صنعتي و موسسات اجرايي همكاري داشته و به كار تدريس و تحقيق و مشاوره انفرادي براي آنها مشغول مي باشند.
بخش قابل توجهي از اين قشر در حالي كه بعضاً هنوز دوره تحصيلي خود را به پايان نبرده اند، بجز دانشگاه در يك،دو و بعضاً چند مكان ديگر به ارائه خدمت اشتغال دارند.
مستقل از مناسب بودن ويا نبودن اين شرايط، اين سوال عمده مطرح مي شود كه آيا نياز و تقاضا براي آموزش و تحقيق ازسوي اشخاص حقوقي و حقيقي، بيش از ظرفيت نيروها و امكانات كشور است و درواقع نبودن توازن عرضه و تقاضا چنين شرايطي را موجب گشته است؟
به نظر نمي رسد صرفاً مسئله عرضه و تقاضا در نحوه اشتغال نيروهاي فكري دخيل باشد كه اگر نيست پس مشكــــــل در چيست؟ و چــه مواردي را بايد موردبررسي قرار داد. درواقع آنچه مهم است و تحليل آن ضروري مي نمايد، مباني و زيرساختهاي اساسي است كه بروز چنين شرايطي را موجب شده است.
برچسب ها:
مقاله درباره تأملي در جايگاه و رابطه دانشگاه و صنعت تحقیق درباره تأملي در جايگاه و رابطه دانشگاه و صنعت مطلب درباره تأملي در جايگاه و رابطه دانشگاه و صنعت تحقیق درباره صنعت پایان نامه درباره تأملي در جايگاه و رابطه دانشگاه و صنعت