چكيده تحقيق
پژوهش حاضر٬ با نام « بررسي رابطه منبع كنترل ( دروني- بروني) با عزت نفس » كه با هدف يافتن رابطه بين عزت نفس و منبع كنترل در پسران و دختران دانشجو وهمچنين يافتن تفاوت منبع كنترل و عزت نفس بين دانشجويان دختر و پسر , انجام شد.
منبع كنترل كه داراي دو بعد دروني و بيروني است و بنابر فرضيات راتر ,افرادي كه داراي منبع كنترل دروني هستند معتقدند كه اعمالشان نقش عمدهاي در به حد اكثر رساندن برون دادهاي بد يا خوب دارد و افراد داراي داراي منبع كنترل بيروني٬ فكر ميكنند برون دادهاي بد يا خوب ارتباطي با رفتار انها ندارد.
عزت نفس به مقدار ارزشي گفته ميشود كه فرد به خود نسبت ميدهد و فكر ميكند ديگران براي او به عنوان يك شخص قائل هستند.
جامعه آماري مورد نظر در اين پژوهش دانشجويان دختر و پسر دانشگاه اصفهان بوده و نمونه انتخاب شده نيز 60 نفر از دانشجويان كه شامل 30 دختر و 30 پسر بوده كه در كتابخانه ادبيات مشغول به درس خواندن بو دند و روش نمونه گيري نيز نمونه گيري در دسترس است.
روش آماري كه در اين پژوهش مورد استفاده قرار گرفت ٬با توجه به اين كه پژوهش داراي دو متغيير بوده كه هر كدام نيز داراي دو بعد بودند روش خي دو بود.
نتايج بدست آمده از پژوهش حاضر از قرار زير است:
1-بين عزت نفس ومنبع كنترل دختران دانشجوي دانشگاه اصفهان٬ رابطه معناداري وجود ندارد.
2-بين عزت نفس ومنبع كنترل پسران دانشجوي دانشگاه اصفهان٬ رابطه معناداري وجود ندارد.
3-بين عزت نفس دختران و پسران دانشجوي دانشگاه اصفهان٬ تفاوت معناداري وجود ندارد.
4-بين منبع كنترل دختران و پسران دانشجوي دانشگاه اصفهان٬ تفاوت معناداري وجود ندارد.
مقدمه
در جوامع کنونی و بویژه با ورود به قرن بیست و یکم اکثریت قریب اتفاق افراد به اصول بهداشتی مربوط به ابعاد مختلف جسمانی خویش آگاهی دارند به والدین از طریق رسانه های گروهی و به فرزاندان از طریق آموزشگاهها این مهم توصیه و سفارش می شود.
ولی اکثریت جامعه متاسفانه به امر بسیار مهم بهداشت روانی خود و فرزندان اهمیت نمی دهند و بهتر آنکه بیان نمائیم آگاهی ندارند. در حالی که بر حسب آمارهای کشورهای مختلف تعداد افراد مبنی بر مشکلات و معضلات روانی رو به فزونی است.
در این میان یکی از مباحث مهم در امر بهداشت روانی عزت نفس یا همان خود بزرگواری می باشد. که یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل می دهد و به طور حتم روی سایر جنبه های شخصی انسان اثر می گذارد. و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبه های شخصیت یا ناموزونی آنها خواهد شد و حتی ممکن است پایه گذار بیماریهای روانی گوناگون مانند افسردگی، کمرویی، پرخاشگری، ترس و ... شود (بیابان گرد، 1373،ص 10) عزت نفس عبارت است از ارزشی که اطلاعات و اعتقادات خود فرد در مورد تمام یا چیزهایی که از او ناشی می شود به دست می دهد (شاملو، سعید، ص 70).
عزت نفس و منبع کنترل از جمله مفاهیمی هستند که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته اند، اما قدمت تاریخی این موضوع در مباحثی که علماء و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند نیز به چشم می خورد در طول صد سال گذشته نیز بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس می باشد (مانند آدلر 1930، آلپورت 1937، راجرز 1959، سالیوان 1953، طارن هورنی 1937، جیمز 1890 ، مازلو ، 1970) از میان افراد طارن هورنی 1937 روشی را که افراد تلاش می کنند بواسطه آن یک خود پنداره مطلوب از خود بدست آورده و از آن محافظت و دفاع نمایند را مورد بحث قرار داده است.
فرنچ (1968) و ارگو (1972) از عزت نفس به عنوان یک سپر فرهنگی در مقابل اضطراب نام می برند. کوپراسمیت(1967) در تحقیق خود به این نتیجه رسید که کودکان با عزت نفس بالا افرادی هستند که احساس اعتماد به نفس، استعداد، خلاقیت و ابراز وجود می کنند و به راحتی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نمی گیرند.