چكيده:
سازمانهاي زيادي، در جهان، نظامهاي مديريت دانش را، در راستاي حفظ ثبات و سودمنديشان انتخاب كرده و مي پذيرند. اين نگرش در مشاغل رو به گسترش حاصل از فن آوري، از قبيل بيوتكنولوژي، علوم رايانه و ارتباطات راه دور و همچنين در حرفه هايي مثل وكالت، حسابداري و مشاوره مديريتي ملموس است. نسلي جديد از مديران به نام «مدير دانش» ظهور كرده اند تا اين نظام نوين را در سازمانها نهادينه كنند. به دلیل تشابه کاری بسیار زیاد، اغلب متخصصان اطلاع- رسانی و كتابداران براي تصدي اين سمت مطرح هستند. اين مقاله، به بررسي انواع دانش و راه هاي انتقال و تبديل آن مي پردازد. در نهايت، اهميت عنصر انساني در نظامهاي مديريت دانش، با تاکید بر نقش كتابداران و متخصصان اطلاع رسانی ، تبيين مي شود.
مقدمه:
از اواخر قرن بیستم یک نوع تغییر نگرش در رابطه با جایگزینی سرمایه های مادی با سرمایه های فکری دیده می شود. سرمايه فكري، به تدريج در سازمانها به عنوان سرمايه اصلي آن مطرح مي شود. اين نگرش در بيشتر سازمانهاي تجاري كه بر توليد و حفظ سرمايع فكري تأكيد دارند، نتيجه بخش بوده است. نظامي كه با اين نگرش رفتار مي نمايد، «مديريت دانش» خوانده مي شود. در بيشتر سازمانها اين نياز به مديريت دانش، احساس شده است. كارهاي خوبي كه در نتیجه استفاده از نظام مدیریت دانش برای حفظ مزیت رقابتی در همه سازمانها، انجام شده است، نشان می دهد كه آن سازمان ها قادر به حفظ و تثبيت اثربخشي و سودمندي خود شده اند. دانش، كه يك عامل كليدي در مزیت رقابتي است، آنقدر پويا و كم عمر شده است كه مديريت مؤثر آن يك ضرورت لازم براي حفظ و ثبات شده است. مديريت دانش، آنطور كه به نظر مي رسد، نظامي است كه به سازمان كمك مي كند تا مزیت رقابتي اش را در محيط تغييرات سريع اقتصادي حفظ كند. پيشرفتهاي به دست آمده ازطریق مديريت دانش، در سازمانهايي كه با بيوتكنولوژي، نرم افزارهاي رايانه اي و ارتباطات راه دور و با دفاتر وكلا، حسابداران، مشاوران مديريتي، سر و كار دارند، نشان می دهد که آن سازمان از چابكي و پويايي بالایی برخوردار است.
كار متخصصان اطلاع رسانی و كتابداران در سازمانها، با آنچه كه براي مديران دانش جديداً مطرح است، تفاوت محسوسي دارد، ولی با این حال نزديكترين حرفه به مدیریت دانش، حرفه کتابداری و اطلاع رسانی است. متخصصان اطلاع رسانی و كتابداران، به دليل همين نزديكي شغلي، براي تصدي سمت جديد مديريت دانش مطرح شده اند. براي متخصصان اطلاع رسانی و كتابداران كه به طور سنتي با فعاليتهايي نظيرتولید، گردآوری، دريافت، تكثير، ساختارسازي[1]، ذخیره و بازیابی، و اشاعه اطلاعات، در ارتباطند، لازم است كه بدانند مديريت دانش چيست و چگونه يك نظام مديريت دانش را تعمیم دهند و آن را در سازمان به كار گيرند. اين بستگي به اين دارد كه آنها از پيشرفتهاي مديريت دانش آگاه باشند و اصول آنرا در جايي كه مناسب است يا خطر آن كمتر باشد، به كار گيرند، به علت اینکه نظام مدیریت دانش کم هزینه و پرسود است، بعضی سازمانها از آن به خوبی استقبال می کنند تا ازخدمات پرهزينه کم سود بپرهیزند(کیلینگ[2] و هورنبی[3]، 1999). در اين مقاله، هدف، معرفي جنبه هاي متمايز مديريت دانش براي متخصصان اطلاع رسانی و كتابداران است.
تعاريف مديريت دانش
تمايز «داده»، «اطلاعات» و «دانش» مشكل است. تنها از طريق مفاهيم بيروني يا از ديدگاه كاربر ميتوان بين «داده»، «اطلاعات» و «دانش» تفاوت قائل شد. معمولاً داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه سامان يافتهاي از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته ميشود(بات[4]، 1382).
فرهنگ قرن بيستم چمبرز[5]، دانش را چنين تعريف مي كند «عقيده تثبيت شده، آن چيزي كه شناخته شده است، اطلاعات، آموخته، علم، يادگيري، مهارت عملي، آگاهي، شناخت و غيره».دانش تركيب سازمان يافتهاي است از «داده» كه از طريق قوانين، فرآيندها و عملكردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت ديگر «دانش» معنا يا مفهومي است كه از فكر پديد آمده ( به نقل از بات: ماراكاس[6]، 1999) و بدون آن، «اطلاعات» يا «داده» تلقي ميشود. تنها از طريق اين مفهوم است كه «اطلاعات» حيات يافته و به «دانش» تبديل ميشود (بات، 2000). بنابراين تمايز بين «اطلاعات» و «دانش» به ديدگاه كاربر بستگي دارد. دانش يك مضمون وابسته است از آنرو كه «مفاهيم» در ارتباط با يك الگوي مشخص تفسير ميشود. ( به نقل ازبات: ماراكاس، 1999) و مديريت يعني «روش هدايت و استفاده از چيزي». اصطلاح مدیریت دانش یک اصطلاحکاملا بی ثبات است. درست مثل هم خانواده های آن مثل اطلاعات ، مدرک و سند ، راه های متعددی برای تفکر درباره آن وجود دارد( مک اینرنی[7] و لوفور[8]، 2000). تعريف مديريت دانش طبق نظر يكي از متخصصين چنين است «مديريت دانش، سازگاري براي حفظ و ثبات سازماني را در مواجهه با تغييرات در حال رشد محيطي را فراهم مي كند. ضرورتاً آن دسته از فرايندهاي سازماني را مد نظر دارد كه در جستجوي تركيب و تلفيق محتواي پردازش شده داده ها و اطلاعات حاصل از فناوريهاي اطلاعاتي با خلاقيت و نوآوري عوامل انساني است( مل هوترا[9]، 1999) . تعريف ديگري هست كه «مديريت دانش، عملاً، شامل شناسايي و بازنمايي سرمايه هاي فكري موجود در سازمان، توليد دانش جديد براي برتري رقابتي در درون سازمان، ايجاد امكان دسترسي به حجم وسيعي از اطلاعات سازماني، اشتراك در بهترين كارها، و فناوري كه قادر به انجام همه موارد مذكور باشد، شامل گروه افزار و اينترانت ها( بارکلی[10] و مورای[11]، 1997) . بات مديريت دانش را فرآيند ايجاد، تأييد، ارائه، توزيع و كاربرد دانش می داند(1382). مديريت دانش اين گونه نيز تعريف مي شود «حرفه اي كه هدف آن مهار و به كارگيري دانش و اطلاعات و ايجاد دسترسي بي كم و كاست به آن براي همه كاركنان در يك سازمان، است با این هدف كه آنها كارشان را بهتر انجام دهند ( سوکومار[12]، 1999) . از اين تعريف چنين به نظر مي رسد كه مديريت دانش داراي دو بعد است، فيزيكي و غير فيزيكي و دو حالت زنده و بي جان، يك متخصص اطلاع رسانی و يك كتابدار متخصص كه تاكنون خودش را بيشتر وابسته به فناوري اطلاعات و نتايج آن كرده است، بايد فراتر از ديگر مردمان در حوزه هاي ناشناخته اي مثل خلاقيت، دانش، انديشه و غيره در جهت ايجاد سود براي سازمان مادر خود، به مطالعه و جستجوي جنبه هاي ناشناخته طبيعت انساني بپردازد. هدف اين مقاله، تلاش براي تبيين اين نوع جديد مدير دانش است. او بايد يك نقش پويشگرانه را بپذيرد و از یک نگرش دانش مدار نسبت به افراد در سازمانها، برخوردار باشد.
انواع دانش
بسته به اينكه دانش در كج، از لحاظ فیزیکی، قرار دارد به دو نوع تصريحي و ضمني تقسيم بندي مي شود ( نانوکا[13] و تاکوشی[14]، 1995).دانش تصریحي[15]، دانشي است كه مي تواند رسماً به زبان بيان گردد شامل جملات دستوري، فرمولهاي رياضي، شرح جزئيات، دستنامه ها و غيره، و در بين افراد به صورت رسمي و آسان قابل انتقال است. اين دانشي است كه كتابدار و متخصص اطلاع رسانی با آن آشناست. دانش ضمني[16]، ارايه آن با زبان رسمي و براي ارتباط، سخت است. آن دانش شخصي است كه در تجربه افراد نهفته است و شامل عوامل ناملموس و نامحسوسي از قبيل مهارت، ، تجربه ، نظام ارزشي و غيره است. آن، ذهني است و بوسيله كار و تمرين بوجود مي آيد. دانش ضمني در بسياري از سازمانها، هرگز ثبت و ذخيره نمي شود هر چند كه ماهيت آن براي قرار گرفتن در هسته عملياتي سازماني، شناسايي مي شود. در حالیکه دانش ضمنی مطلق است ، دانش صریح دانشی است بر پایه قانونمندی، که با استناد به قوانین متناسب، فعالیت ها را با موقعیت ها منطبق می سازد(کیم[17]، 1380).
سه گروه از کارشناسان به عنوان تیم همکاران دانش که نیازمند همکاری با هم هستند در مرکز دانش قرار دارند. آنها عبارتند از: استفاده کنندگان، متخصصان دانش، شامل کتابدارن ، و کارشناسان فن آوری (کیم، 1380). عامل تصميم گيرنده و اثرگذار در تغيير نقش متخصصان اطلاع رسانی و كتابداران به مديران دانش، عبارت از شناخت، دريافت و انتقال دانش ضمني موجود در سازمان به دانش تصريحي است. هر چند آشنايي آنها با مديريت دانش تصريحي، مي تواند به آنها در اين نقش جديد كمك كند، ولي اين آشنايي، نمي تواند به تنهايي جايگزين مهارتهاي جديد مورد نياز در نقش مدير دانش باشد. داونپورت[18] و پروساک[19] (1379) ازکتابداران ومتخصصان اطلاع رسانی به عنوان دلالان و واسطه گران دانش در سازمان ها یاد می کنند و داونپورت(1993) معتقد است که کتابدارن اگر بخواهند در ایفای نقش جدید خود در مدیریت دانش ، پیشرفت کنند، باید هدفها، فعالیت ها و علایق فرهنگی خود را تغییر دهند. كسب مهارتهاي جديد، تغيير طرز نگرش، شناخت كامل اهداف و آرمانهاي سازمان، روابط عمومي عالي، نگرش پويشگرانه و غيره، برخي از جنبه هايي هستند كه در جريان تغيير به مدير دانش، به كار مي آيند.
عناصر انساني در مديريت دانش
محيطهاي تجاري امروزي ثابت و قابل پيش بيني نيستند. در اين محيطها، نتايج مبتني بر مكاشفه براي حل مشكلات و مسائل، در بسياري موارد دورتر از حد انتظار، ظاهر مي شوند. با توجه به نامحسوس بودن تغيير محيطها، توانايي اصلي ديروز يك سازمان،ممکن است امروز به ضرر سازمان باشد. به همین منظور، بررسي تنوع و پيچيدگي محيط بيروني، نياز به تشويق ابتکار و خلاقيت انساني در درون سازمان معلوم مي گردد.
مديريت مبتني بر فناوري اطلاعات، به اندازه كافي، قابلیت تشخيص و حل مشكل دسترسي به دانش ضمني موجود در سازمان، ندارد. جس شرا[20] (1983) می گوید ماشین قادر به محاسبه و پردازش داده ها است اما این ذهن انسان است که می تواند دانش و اطلاعات را پردازش نماید. طرح مديريت دانش، دانش تصريحي را معرفي كند و شناختي از دانش تصريحي نسبت به دانش ضمني ارايه مي كند و ابعاد انساني را مثل نظرات، ارزشها، انگيزه ها و....، در فرايند ايجاد آن براي حل مسأله، به آن ربط مي دهد. اهداف الگويي مديريت دانش در جذب ديدگاههاي ناهمگون، در شرايط مساوي، بهتر از فناوري اطلاعات، قادر به عينيت بخشي و آسان سازی انتقال اطلاعات و دانش ضمنی است. مديريت دانش بيان مي كند كه عوامل انساني، بهترين دريافتگرهاي حسي براي دريافت كوچكترين تفاوتها و پيچيدگي پديده ها و تغييراتي كه در بيرون رخ مي دهد، هستند. چنين برداشتي از واقعيت، نقش كليدي در شكل دهي مسؤليت سازماني نسبت به يك موقعيت در نظام مديريت دانش ايفا مي كند. در فرهنگي كه به دانش شخصي افراد بهاي زيادي مي دهند، افراد به طوري غريزي، قدرت دانش را احساس مي كنند. اشتراک دانش[21] با ديگران، در اصل، اشتراک قدرت[22] است و در كل، ربطي به قدرت فرد ندارد. هدف از جايدهي نظام مديريت دانش اين است كه مردم را متقاعد كند كه دانش مورد احتياج را استفاده كنند و آنرا با ديگران به اشتراك بگذارند. به عبارت ديگر ايجاد فرهنگ دانش اشتراكي، براي دسترسي به اين هدف، قدم اول، متقاعد كردن، آموزش و يادآوري نياز و سودي است كه بايستي عايد سازمان و احياناً نصيب افراد، در چنين اشتراكي شود. بعنوان يك سياست سازماني، بايد در قبال اشتراك دانش پاداش داده شود و از انباشتن آن جلوگيري شود. اعتقاد و باور به این قضیه، سود بیشتر در نتیجه اشتراک دانش، از عوامل موفقیت نظام مدیریت دانش است.
فناوري اطلاعات (IT) در مديريت دانش
اهميت و كاربرد فناوري اطلاعات در مواجهه با ناآرامي و پيچيدگي محيطهاي بيروني، به خوبي شناخته شده است. هرچند فن آوری اطلاعات نمي تواند خودش به تنهایی مديريت دانش را هدايت كند، با اين حال آن نقشي حياتي در تسهيل سازگاري و موفقيت يك نظام مديريت دانش اوليه در سازمان ايفا مي كند.فن آوری اطلاعات به عنوان ابزاری اساسی برای نیل به مزیت رقابتی در اکثر سازمان ها استفاده می شود. نقش راه حلهاي ارایه شده فناوري اطلاعاتي جديد، در حل و آسان سازی مسایل و مشکلات، غير قابل انكار است، و بالعكس، نباید از مشکلات ناشی از پيشرفتهاي فن آوری اطلاعات ، غافل شد. مديريت دانش به الگوهاي تعامل ميان فناوريها، فنون و افراد شكل ميبخشد. براي مثال تكنولوژي اطلاعات در خصوص گردآوري، ذخيره و اشاعهء اطلاعات به خوبي عمل ميكند ولي در تعبير آن ناتوان است . استفاده از فناوري باعث بهرهوري افراد و انسجام اطلاعات در درون سازمان شده و عناصر انسانی تعبير اطلاعات را از طريق ارائه ديدگاههاي مختلف در يك زمينه انجام ميدهند.
دانش بيروني، سرمايه دانشي است كه منشا آن خارج از سازمان است. متخصصان[23]، پايگاههاي اطلاعاتی پيوسته[24]، اينترنت و... مثالهاي دانش بيروني هستند. گروه افزار[25]، فناوريهاي استخراج و انباشت داده و غيره، ابزارهاي لازم الامري در فرايند تصميم گيري شده اند. براي مدير دانش مهم است كه تناسبي بین يكپارچگي پيشرفتهاي فن آوری اطلاعات در سيستمهايي كه براي دريافت دانش از بيرون و داخل سازمان طراحي شده اند، بدهد.
برچسب ها:
مدیریت دانش تعریف مدیریت دانش مقاله مدیریت دانش تحقیق مدیریت دانش مفهوم مدیریت دانش آشنایی با مدیریت دانش