خداوند در قرآن کریم در ارتباط با وقوع معاد و زنده نمودن مردگان در قیامت، داستانی را از پیشینان چنین نقل میکند:
« یا همانند کسى که از کنار یک آبادى (ویران شده) عبور کرد، در حالیکه دیوارهاى آن، به روى سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهاى اهل آن، در هر سو پراکنده بود. او با خود) گفت: چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده میکند؟! (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند سپس زنده کرد و به او گفت: چقدر درنگ کردى؟ گفت: یک روز یا بخشى از یک روز. فرمود: نه، بلکه یکصد سال درنگ کردى! نگاه کن به غذا و نوشیدنى خود (که همراه داشتى، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نکرده است! (خدایى که یک چنین مواد فاسدشدنى را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولى به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشى شده! این زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمینان خاطر تو است، و هم) براى اینکه تو را نشانهاى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانهاى مرکب سوارى خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم! هنگامى که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: میدانم خدا بر هر کارى توانا است[1].
داستان این آیه از این قرار است که شخصى از کنار یک آبادى گذر کرد و آن آبادى را دید که ویران شده و سقفهاى خانهها فرو ریخته و مردم آنجا همگى مردهاند و استخوانهایشان پوسیده است.
شخصیت داستان
در باره اینکه شخصیت مورد نظر این قصه کدامیک از پیامبران بود، احتمالات گوناگونى داده شده است. بعضى او را «ارمیا»، و عدهای «خضر» دانستهاند. گروه دیگر گفتهاند که او «عُزَیر بن شرحیا» بود[2]. حدیثى از امام صادق(ع) نیز این موضوع را تأیید میکند[3]. همچنین راجع به اینکه آن اتفاق در کجا و چه سرزمینى بود، نیز چند قول است. ضحاک معتقد است در سرزمین بیت المقدس بود. ابن زید گفته آن زمینى بود که مردگانش آنهایى بودند که از وبا گریختند و یک دفعه مردند[4]. اما مشهور این است که آن شخص عزیر پیامبر(ع) بود و آن آبادى که از کنار آن گذشت بیت المقدس بود. به هر حال، شخص عبور کننده هر کس که باشد، هدفش این بود که زنده شدن مردگان را به چشم خود ببیند تا بینش وى نسبت به معاد افزایش یابد.