معنای غرور و راه درمان آن چیست؟ و آیا غرور وجه مثبتی هم دارد؟
«غرور»؛ یعنى اطمینان و آرامش قلب نسبت به آنچه که با هواى نفس موافق بوده و طبیعت انسان به آن تمایل داشته باشد. منشأ این گرایش، جهالت یا وسوسههاى شیطانى است. غرور از صفات زشتى است که هر گروه میتوانند به نوعى گرفتار آن باشند.
برخی از پیامدهاى غرور که زندگى انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد و دنیا و آخرت را تباه میکند، عبارتاند از: حجاب ضخیمى بر عقل و فهم انسان، شکست در زندگی، و سبب فساد و تباهى عمل.
غرور به هیچ وجه پسندیده نیست، اما ویژگیهای مثبتی که در برخی انسانها وجود دارد نباید با این رذیلت اخلاقی اشتباه شود؛ مانند عزّت نفس؛ کسی که گوهر ارزشمندى در اختیار دارد، از او سخت مراقبت میکند. هرچه ارزش دارایى بیشتر و توجه انسان به ارزش آن افزونتر باشد، مراقبت و هوشیارى او در صیانت از آن گوهر بیشتر خواهد بود؛ بویژه آنکه بداند اگر این گوهر با شیوهاى صحیح در مسیر تراش قرار گیرد و صیقل یابد؛ ارزش آن چندین برابر میشود. براى نگاهدارى از این سرمایه خدادادى باید خود را به صفتى آراست که در ادبیات دینى از آن به عزّت نفس تعبیر میشود. انسان عزیز احساس ارزشمندى و سرفرازى میکند و هرگز خود را خوار و درمانده نمییابد. چنین اشخاصی اگر دارای حالات و رفتار خاصی باشند، نباید کسانی که از این ارزش و فضیلت انسانی محروم هستند، آنها را متهم به تکبر و غرور و خودبینی کنند.
پاسخ تفصیلی
واژه «غرور» در کلمات عرب بویژه در آیات قرآن مجید و روایات بهکار رفته و در گفتوگوهاى روزمرّه فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن بهکار میرود. در کتابهای لغوی غرور به معانی زیر آمده است:
1. «غَرور»(به فتح غین) و «غُرور»(به ضم غین)؛ به معناى هر چیزى است که انسان را میفریبد و در غفلت فرومیبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان.[1]
2. «غَرور»؛ چیزى است که ظاهر جالب و دوست داشتنى دارد ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است.[2]
3. ریشه اصلى این واژه به معناى حصول غفلت به سبب تأثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... میباشد[3].
معنای اصطلاحی غرور
در کتابهای اخلاقی چنین میخوانیم: «غرور»؛ یعنى اطمینان و آرامش قلب نسبت به آنچه که با هواى نفس موافق بوده و طبیعت انسان به آن تمایل داشته باشد. منشأ این گرایش، جهالت یا وسوسههاى شیطانى است.[4] بنابراین، کسى که براساس اوهام و شبهات، خویشتن را بر خیر و صلاح میداند، در واقع فریبخورده و مغرور گشته است و ارزیابى درستى از خود و کار خویش ندارد. مانند اینکه کسى از راه حرام مالى بهدست آورد و آنرا در راههاى خیر از قبیل ساختن مسجد و مدرسه و سیر کردن گرسنگان مصرف نماید، به این خیال و اطمینان به اینکه در راه خیر و سعادت گام برمیدارد؛ حال آنکه فریبخورده و مغرور است.[5]
نکوهش غرور در قرآن مجید
در قرآن کریم میخوانیم: «این روى گردانى به خاطر آن است که گفتند: هرگز آتش [دوزخ در روز قیامت] جز چند روزى به ما نمیرسد و آنچه همواره افترا و دروغ [به خدا] میبستند، آنان را در دینشان مغرور کرده است».[6]
«اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، و بترسید از روزى که هیچ پدرى چیزى [از عذاب دوزخ را] از فرزندش دفع نمیکند، و نه هیچ فرزندى برطرف کننده چیزى از [عذاب] پدر خویش است. بیتردید وعده خدا حق است، پس زندگى دنیا شما را نفریبد، و مبادا شیطان شما را به [کرم و رحمت] خدا مغرور کند».[7]
«مؤمنان را ندا میدهند: آیا ما [در دنیا] با شما نبودیم؟ میگویند: چرا، ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول] در بلا و هلاکت افکندید و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پیامبر] نشستید و [نسبت به حقایق] در تردید بودید و آرزوها [ى دور و دراز و بیپایه،] شما را فریفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسید و [شیطان] فریبنده، شما را فریب داد».[8]
نکوهش غرور در روایات اسلامى
مذمّت از این خوى زشت در احادیث اسلامى نیز بازتاب گستردهاى دارد؛ برای نمونه؛ در احادیثى از امام علی(ع) میخوانیم:
«مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانیتر است».[9]
«کانون بدیها در مغرور شدن به مهلت الهى و اعتماد بر اعمال [ناچیز] است».[10] انسان عمل خیر ناچیزى انجام میدهد و به وسیله آن خود را اهل نجات میداند و آزادى بیقید و شرطى براى خود قائل است یا اینکه گناهانى از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش میشود.
«آدم عاقل، هرگز مغرور دیده نمیشود».[11] یعنی غرور ضدّ عقل است.
«کسى که سرابها [و انبوهی از خیالات] او را فریب دهد و مغرور سازد اسباب [نجات] از او قطع میشود».[12]
اسباب غرور
غرور از صفات زشتى است که هر گروه میتوانند به نوعى گرفتار آن باشند. اسباب غرور و خودبینى بسیار زیاد است و مغروران گروههاى مختلفى هستند.[13] در اینجا به سه نمونه از این اسباب اشاره میشود:
الف. مغروران به علم و دانش؛ آنها کسانى هستند که وقتى به مقامى از علم میرسند غرور بر آنها عارض میشود، و خود را از مقرّبان الهى میپندارند و قطعاً اهل نجات! در حدیثى از رسول خدا(ص) میخوانیم که به ابن مسعود فرمود: «به [کَرَم] خدا مغرور نشو و همچنین مغرور نشو به صالح بودن و علم و عمل و نیکوکارى و عبادتهایت».[14] در این حدیث به عوامل دیگر غرور از جمله اعمال صالح، و عبادات اشاره شده که هر کدام از آنها میتواند عاملى براى غرور گردد.
ب. یکى دیگر از عوامل غرور، مغرور شدن به لطف و کرم و مغفرت خداست، افرادى هستند که بیمحابا و جسورانه گناه میکنند، هنگامى که از آنها سؤال شود این چه کار زشتى است که شما انجام میدهید؟ میگویند: خداوند کریم و غفور و رحیم است، خدایى را که ما میشناسیم از آن بالاتر است که گناهان این بنده ناچیز را به رُخ او بکشد و به خاطر آن ما را مجازات کند. چنانکه قرآن از قول مردى که با دیگرى در حال گفتگو بود چنین نقل میکند: «و باور نمیکنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم [و قیامتى در کار باشد]، جایگاهى بهتر از اینجا خواهم یافت!».[15]
اینگونه افکار انحرافى و سخنان غیر منطقى جرأت آنها را در گناه بیشتر میکند و باعث سقوط و هلاکتشان میشود.[16] به همین دلیل در قرآن و روایات اسلامى از این نوع غرور شدیداً نهى شده است: «اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟».[17] امام علی(ع) در تفسیر این آیه میفرماید: «اى انسان! چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده؟ و چه چیز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و چه چیز تو را به هلاکت خویشتن علاقهمند کرده است».[18]
برچسب ها:
مقاله غرور مطلب غرور و راه های درمان تحقیق غرور غرور چیست