3-1-1- تعریف عزت نفس و ویژگی های آن : ۳۳
۳-۱-۲- عوامل موثر در رشد و کاهش عزت نفس.. ۳۴
۳-۱-۳-آثار و فواید عزت نفس.. ۳۴
۳-۲- هویت (Identity) 36
3-2-1- تعریف و ویژگی های هویت.. ۳۶
۳-۲-۲- بحران هویت و حل آن. ۳۷
۳-۲-۳- انواع یا حالات هویت.. ۳۷
۳-۳- تغییر فرهنگی. ۳۸
۳-۳-۱- تعریف و ویژگی های تغییر فرهنگی. ۳۸
۳-۳-۲- تعریف و ویژگی های فرهنگ… ۳۹
۳-۳-۳- عوامل و شرایط تغییر فرهنگی. ۴۲
۳-۳-۳-۱- عوامل داخلی تغییر فرهنگی. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱- عامل جمعیتی. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱-۱- جایگاه نظری.. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱-۲- تحول جمعیتی در ایران. ۴۳
۳-۳-۳-۱-۲-۱-تعریف و ویژگی های سنت و تجدد ۴۵
۳-۳-۳-۱-۲-۲- تعریف و ویژگی های سنت.. ۴۷
۳-۳-۳-۱-۲-۳- رابطه سنت و تجدد ۴۸
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۱- دیدگاه سنتگرایان. ۴۹
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۲- دیدگاه تجدد گرایان. ۵۰
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۳- دیدگاه تجدید نظر طلبان. ۵۲
۳-۳-۳-۱-۲-۴- جایگاه سنت و تجدد در ایران. ۵۵
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۱- سنتگرایان. ۶۰
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۲- تجدد گرایان. ۶۲
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۳- تجدید نظر طلبان. ۶۴
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۴- فرا تجددگرایان. ۶۶
۳-۳-۳-۲- عوامل خارجی تغییر فرهنگی : ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱- جهانی شدن. ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱-۱- تعریف و ویژگی های جهانی شدن. ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱-۲- پیامدهای جهانی شدن. ۶۷
۳-۳-۳-۲-۲- امپریالیسم ۶۹
۳-۳-۳-۲-۲-۱- تعریف و ویژگی های امپریالیسم ۶۹
۳-۳-۳-۲-۲-۳-تهاجم فرهنگی. ۷۰
۳-۳-۳-۲-۲-۳-۱- تعریف و ویژگی های تهاجم فرهنگی. ۷۰
یادداشتها و پاورقی ها : ۷۹
فهرست منابع. ۹۱
الف) منابع فارسی. ۹۲
ب- منابع خارجی : ۱۰۴
چکیده :
1-1- بيان مسئله :
هر جامعهاي تحت تأثير پارهاي از عوامل داخلي و خارجي ، دچار « تغيير فرهنگي » مي شود . تغيير فرهنگي در واقع بخشي از مقولة مهم «تغيير اجتماعي » است كه در طول تاريخ نظر متفكران و جامعه شناسان را به خود جلب كرده است. در گذشته ، يزد به عنوان « دارالعباده » شناخته شده بود . در آن فضاي سنتي ويژگي هاي فرهنگي مثبت از قبيل « ساده زيستن و قناعت پيشگي » ، «روابط سالم خانوادگي و اجتماعي » ، «صله رحم » ، « برنامه هاي جمعي مذهبي و سنتي » ، « روابط عاطفي و دوستانه قوي »، « پاكي و زهد و اخلاص » ، «تلاش و كار و كوشش» ،«احساس مسئوليت فردي و اجتماعي » ، «شادابي و آرامش » ، « يكدلي و يكرنگي و صميميت » و « احساس رضايت و خشنودي » به چشم مي خورد و افراد جامعه توانسته بودند با « خود » ، « طبيعت »، « زمين » و « ديگران » كنار آيند و سازش و سازگاري داشته باشند. حتي در دورة قبل از انقلاب ، به دليل عدم گسترش وسايل ارتباط جمعي و امكان برقراري تماس جدي و سريع با خارج از يزد ، نه در شهر يزد و نه در شهرهاي اطراف آن هيچكدام استحالة فرهنگي قابل توجهي صورت نگرفته بود و اصالت سبك زندگي سنتي يزدي و آداب و رسوم مخصوص اين ديار تا حد زيادي حفظ شده بود .
پيروزي انقلاب اسلامي ، براي مدتي حدود دو دهه ، وضعيت فوق را تثبيت و تقويت كرد ، زيرا همانطور كه بسياري ازصاحب نظران اظهار داشته اند اين انقلاب اساساً يك حركت ضد غربي و يورش عليه مظاهر فرهنگ غربي و بازگشت به ارزش ها و فرهنگ سنتي،بومي و مذهبي بود . اما آرام آرام ، به ويژه بعد از گذشت دو دهه از عمر انقلاب ، آثار استحالة فرهنگي در ايران و حتي در جامعة مذهبي و سنتي ريشه داري چون يزد بروز نمود ، به طوري كه هرچه به جلو آمده ايم و از انقلاب دور شده ايم اين تغيير فرهنگي نمايان تر و شديدتر شده است .
به نظر مي رسد كه اكنون بخش قابل توجهي از مردم يزد ، خاصه جوانان يزدي ، از فرهنگ اصيل سنتي خود فاصله گرفته و به سمت و سوي فرهنگ غربي ، يعني آنچه كه مي توان به « شبه مدرنيسم » تعبير كرد،گرايش پيدا كردهاند يا به عبارت ديگر دچار مرض«غرب زدگي » شدهاند . اكنون ديگر گروه هايي از جوانان يزدي – و حتي ساير اقشار وطبقات- آن احساس و گفتار و رفتار ديروز را ندارند و دچارنوعي «عقدة خود كم بيني فرهنگي » شده اند . با مراجعه به مكان هايي چون كافي شاپ ها ، كافي نت ها ، باشگاه هاي بيليارد ، فروشگاه هاي محصولات فرهنگي و حتي با رفتن به كوچه ها و خيابان هاي معمولي شهر ، مدارس ، دانشگاه ها و خانوادهها ميتوان آثار و نشانه هاي فرهنگ وسبك زندگي غربي را در ميان گروه هاي مختلف مردم ، مخصوصاً جوانان ، مشاهده كرد . شايد اغراق نباشد اگر بگوييم كه امروزه يكي از عوامل مهم و عمده اختلاف بين نسلي و شكاف ميان خانواده ها (اختلاف بزرگسالان و كهنسالان با نوجوانان و جوانان) به موضوع مورد بحث يعني چگونگي برخورد با فرهنگ غربي مربوطه مي شود. معمولاً جوانترها در مقايسه با بزرگترها يا پيران گرايش بيشتري به فرهنگ بيگانه و رغبت و توجه كمتري به فرهنگ سنتي و بومي و مذهبي خود دارند و به طور كلي افراطي تر و آتشي تر و تندروترند .
سئوال مهمي كه در اينجا مطرح مي شود آن است كه : « اين وضعيت پيش آمده يا تغيير فرهنگي صورت گرفته ناشي از چه علل وعواملي است ؟» بي ترديد عوامل متعدد داخلي (تغيير در ساخت و بافت و تركيب جمعيت ، نقش نخبگان فكري و سياسي ، نقش جنبش هاي اجتماعي و گروه هاي فشار، نوسازي و توسعه ، تكنيك ، ايدئولوژي، موضع گيري در برابر مدرنيته و ...) و خارجي (جهاني شدن ،تهاجم فرهنگي ، امپرياليسم و استعمار و ...) در پديد آوردن اين وضعيت جديد در شهر يزد موثر و دخيل بوده اند . به نظر مي رسد كه از ميان اين عوامل گوناگون ، عامل رواني جايگاه و اهميت قابل توجهي دارد . به عبارت ديگر ، فقدان يا ضعف روحية اعتماد و عزت نفس در جوانان ، موجب تصور نادرست آنها از غرب و زندگي و فرهنگ غربي شده و در نتيجه آنها را از فرهنگ اصيل سنتي خود دور و به مظاهر فرهنگ غربي متمايل كرده است. بدين ترتيب براي فراهم شدن امكان سنجش داده ها و عملياتي كردن آنها ، عوامل رواني را ما دراين تحقيق ، در واقع همان «عزت نفس » و متعلقات مربوط به آن در نظرگرفته ايم .
1-2- اهميت و ضرورت تحقيق :
بي شك« تغيير يا استحالة فرهنگي » مردم يك جامعه ، به ويژه جوانان آن ، موضوع كوچك و كم اهميتي نيست كه بتوان از آن بي تفاوت گذشت . اگر بپذيريم كه پايه و اساس خوشبختي يا بدبختي هر جامعه و عنصر سرنوشت ساز و قاطع آن «فرهنگ» است ، در آن صورت بي توجهي به «استحالة فرهنگي » اگر نه غفلت غير قابل جبران ، بايد گفت غفلت بسيار بزرگي است .
آن چه بر اهميت و ضرورت اين مطالعه مي افزايد « ماهيت » و اهداف انقلاب اسلامي ايران است .همانطور كه اشاره شد ، اين انقلاب اساساً يك حركت عظيم فرهنگي محسوب ميشود . گرچه عوامل اقتصادي،سياسي و اجتماعي در بروز آن دخالت داشته، ولي عامل و علت اصلي اين حادثه ، « عامل فرهنگي – مذهبي » بوده است . مردم دلزده از مظاهر منفي گسترش يافتة فرهنگ غربي در جامعة ايران به رهبري امام خميني به مخالفت با رژيم حامي و مروج اين ارزش ها برخاستند و در مقابل، در صدد احياي ارزش ها و فرهنگ مذهبي و سنتي منسوخ و مطرود شدة خود برآمدند و سرانجام اين مبارزه به ثمر رسيد و رژيم غربگرا و آمريكايي پهلوي سرنگون شد .
بنابراين اكنون براي هر دلسوز مسئول به ويژه مسئولان و متوليان امور فرهنگي كشور – و در محدودة اين تحقيق مسئولان در سطح استان يزد - نه تنها اين سئوال مطرح است كه چرا وضعيت ترسيم شدةفعلي به وجود آمده ، بلكه از آن مهمتر راه يا راه هاي مقابله با آن چيست ؟ آري غفلت از اين موضوع، سبب پاسخگويي آنها - و همه- در برابر خلق و خالق خواهد بود . آيا مي توان شاهد استحالة فرهنگي بخش هاي مختلف مردم ، خاصه جوانان ، به سمت و سوي مظاهر زندگي غربي و گرايش به فرهنگ وسبك زندگي بيگانگان و فاصله گرفتن از فرهنگ اصيل سنتي و مذهبي بود و اقدام خاصي براي مقابله با اين وضعيت انجام نداد ؟ آيا اين به معناي ناديده گرفتن اهداف اصلي انقلاب اسلامي و ماهيت مذهبي و اصالت سنتي آن نيست ؟
مسلماً در هر نقطه ازايران ، در هر شهرو استان ، بررسي مشكل فوق ضروري و حياتي است ليكن با توجه به شرايط خاص استان يزد و به ويژه شهر يزد كه از آن به دارالعباده ياد شده و مي شود ، اين بررسي اهميت و ضرورت دو چندان مي يابد . اميد است كه در اين پژوهش بتوان گوشه اندكي از اين امر مهم را تحقق بخشيد .
1-3- اهداف تحقيق :
هدف كلي اين تحقيق ، « بررسي عوامل رواني مؤثر ( عزت نفس ) در فاصله گرفتن جوانان يزدي از فرهنگ اصيل سنتي (دارالعباده ) و گرايش به مظاهر فرهنگ غربي » (شبه مدرنيسم ) مي باشد . اهداف جزئي يا ويژه عبارتند از :
شناسايي و بررسي رابطة عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگيغربي در حوزة اخلاق ؛
شناسايي و بررسي رابطه عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي درحوزةاقتصادي ؛
شناسايي و بررسي رابطه عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي درحوزة اجتماعي ؛
شناسايي و بررسي رابطه عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي درحوزة آموزشي و علمي ؛
شناسايي و بررسي رابطه عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي درحوزة شخصي؛
شناسايي و بررسي رابطه عزت نفس و خود باوري در جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي درحوزة سياسي ؛
ارايه راهكارهايي در مورد افزايش عزت نفس در جوانان ؛و
ارايه راهكارهايي براي شناسايي بهتر و بيشتر ابعاد مثبت فرهنگ اصيل سنتي و جنبه هاي منفي فرهنگ غربي .
1-4- مدل تحليلي :
1-4-1- فرضيه هاي تحقيق :
با توجه به نقش عوامل رواني كه در اين پژوهش به معناي «عزت نفس و خودباوري» در نظر گرفته شده است ، فرضيهها عبارتند از :
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خود باوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزة اخلاق رابطه معني دار ديده مي شود .
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خودباوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزةاقتصادي رابطه معني دار وجود دارد .
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خودباوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزة اجتماعي رابطه معني دار ديده مي شود .
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خودباوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزة آموزشي و علمي رابطه معني دار ديده مي شود .
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خودباوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزةشخصي رابطه معني دار ديده مي شود
بين فقدان يا ضعف عزت نفس و خودباوري جوانان يزدي با گرايش آنها به سبك زندگي غربي در حوزة سياسي رابطه معني دار وجود دارد.
1-4-2- متغيرها و جايگاه آنها در فرضيه ها :
در شش فرضيه بالا ، عزت نفس و خودباوري « متغير مستقل » و سبك زندگي در غرب در حوزه هاي گوناگون فرهنگي،اخلاقي، اقتصادي ،اجتماعي ، آموزشي وعلمي ، شخصي و سياسي به عنوان «متغير وابسته» در نظر گرفته شده است .
و...