بيان مسئله
هدف از نظم و انضباط در آموزش و پرورش آن است که دانشآموزان را با مقررات مدرسه هماهنگ ساخته و محیط یادگیری را معنیدارتر و تمایلات و غرایز طبیعی و فطری آنها را در جهتی مطلوب هدایت و راهنمایی کند.
در مقابل، بیانضباطی و بینظمی را میتوان اینگونه تعریف کرد: انجام دادن هر عمل یا رفتاری به وسیله دانشآموز که سازماندهی مدرسه و فعالیتهای کلاس را مختل یا تهدید به اخلال میکند. ایزابل کلاک، بیانضباطی را رفتاری میداند که از طرف تعدادی از دانشآموزان انجام میشود و مشکلاتی را برای دبیر به وجود میآورد و دبیر را در راه رسیدن به هدف که ارتقای تحصیلی دانشآموزان است، با مشکل روبرو کرده و مانع از پیشرفت کار تحصیلی میشود و رفتار آنان، نامعقول و نامنظم است.
میدانیم که انضباط اخلاقی و رفتاری دانشآموزان میتواند روی آموزش اثرگذار باشد. بنابراین، پرورش همراه آموزش مهم جلوه میکند. دانشآموزان باانضباط میتوانند مسؤلیتهای مهم مدرسه را به عهده بگیرند و در آینده نیز جامعه، به خوبی پذیرای این افراد است.
هدف از اقدام پژوهی حاضر، چگونگی ایجاد فضایی شاد در محیط کارگاه و انبار هنرستان ..........، با دانشآموزان با انضباط و منظم است که انسانهای پرورشیافته در این هنرستان، در آینده انسانهایی بهتعالیرسیده، تغییر رفتار داده و متفکر و متعهد خواهند بود که فقط هدف آنها کسب نمره بالاتر نیست، بلکه هدف آموزش و پرورش است. نظم و انضباط حاکم باعث میشود دانشآموزان با برنامهریزی به کارهای خود برسند و این نظم و انضباط نه تنها داخل کارگاه و مدرسه ، بلکه خارج از مدرسه را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و باعث میشود دانشآموزانی باایمان، مشتاق به درس و مدرسه و در آینده توانمند روی کار بیایند. از اینرو به منظور بررسی عمیقتر مسئله به ذکر دلایل ایجادکننده بیانضباطی در مدرسه پرداخته و در ضمن آن به راهکارهای مؤثر جهت ارتقای سطح انضباط اشاره میشود.
بیانضباطی دانشآموز، تنها معلول مدرسه و کلاس درس و کارگاه نیست بلکه عواملی نظیر عوامل خانوادگی، اجتماعی، روحی و روانی و رفتار نامناسب برخی عوامل آموزشگاه را شامل میشود که هر کدام یا مجموعهای از این عوامل بهطور مستقیم یا غیرمستقیم زمینه را برای بروز رفتارهای مخرب دانشآموزان فراهم میکند.
توصيف وضع موجود
اینجانب …. هستم و مدت … سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش دارم. در سال تحصیلی اخیر نکته ای که توجه مرا به خود جلب نمود بی انضباطی تعدادی از دانش آموزان در کارگاه هنرستان بود وبا توجه به شواهدی که داشته ام مسئله مورد نظرم که مشکل اخلاقی و انضباطی دانش آموزان به قرار زیر بود:
1- در روزهای آغازین سال تحصیلی متوجه برخی بی انضباطی و بی انگیزگی هایی از جانب تعداد کثیری از دانش آموزان شدم به حدی که این مسئله نوعی گریز و بیزاری از این دانش آموزان به من القا کرد. اما بعد از دو سه روز از سال تحصيلي متوجه شدم که دانش آموزان کمی آرامتر و متمایل تر به مدرسه شده اند و کمی جو مدرسه رو به دوستی پیش می رود و به این نتیجه رسیدم که می توان از در دوستی با ایشان وارد شد و برای مثال یک مرتبه یکی از آنها علیرغم قوانین مدرسه موبایل به کارگاه آورده بود که من علیرغم متوجه شدن چشم پوشی کردم و اگرچه شاید این کار من از نظر اولیای مدرسه جالب و صحیح نبود اما مرا در جلب اعتماد و دوستی بیشتر با ایشان یاری و آنها را آرام تر کرد و متوجه شدم با مصالحت و دوستی می توان تا حدی مسئله را حل کرد ولی چگونه؟
2- طی چند ماه متوجه شدم که از طرف هنر آموزان ، همکاران و عوامل اجرایی و دفتر هنرستان هم به شدت از این کلاس انتقاد می شود و کارهایی را که دانش آموزان انجام می دهند خلاف مقررات مدرسه است مثل همان مسئله موبایل که ذکر شد. و همه همکاران یکصدا می گفتند فلان و . . . ولی هیچ کس در صدد اصلاح وضعیت نابهنجار بر نمی آمد.
3- از جمله کارهایی که دانش آموزان داخل کارگاه انجام می دادند که جو کارگاه را به هم می ریخت و باعث آزار من می شد
1- همواره داخل کارگاه ابراز خستگی و بی حوصلگی و بی علاقگی به درس می کردند و با گفتن «خسته نباشید» و «آقا بس است» و «خسته شدیم» و . . . می خواستند کارگاه را به مسائل غیر از مسئله درس بکشانند. گاهی هنر آموزان مي گفتند كه عده ای بدون اجازه از جا بلند می شوند. راه می افتند و نزد دوستان خود می روند و خوراک می خوردند . در این زمینه چندین بار با ایشان برخورد کردم ولی نمی دانستم چه کنم تا جلو این بی نظمی ها را بگیرم و وضع را بهبود بخشم تا اینکه:
پس از مدتي تصمیم گرفتم کاری را در زمینه حل مشکل کارگاه انجام دهم و برای این کار ابتدا از وضعیت نامطلوب کارگاه و جهت مستندسازی عکس هایی تهیه کردم و دیگر اینکه پرسشنامه هایی را به دانش آموزان ارائه دادم که متأسفانه بی انگیزگی و بی علاقگی در حل این سؤالات حتی در بین ایشان موج می زد. متأسفانه نمونه این پرسشنامه موجود نیست.
قدم بعدی گرفتن یک آزمون کوتاه در زمان وضعیت نامطلوب بود که از يكي از هنر آموزان خواستم آزمون فوق را برگزار نمايد و در زمان انجام این آزمون مذكور حاضر شدم .یکی از دانش آموزان با بهانه بیماری بعد از پخش شدن سؤالات پرسشنامه خود را با گستاخی روی میز گذاشت و گفت: من امتحان نمی دهم. وقتی چرایی کارش را جویا شدم با بی تفاوتی شانه ها را بالا انداخت و گفت: بیمار بودم (تمارض) و یکی دیگر از آنها گفت درس نخوانده و باز امتحان نداد و دیگران هم که نشسته بودند و مثلاٌ امتحان می دادند شروع به تقلب کردند خواستم آنها را از هم جدا کنم که با عکس العمل مواجه شدم که برخواستند، قهر کرده و برگ خود را روی میز گذاشتند و رفتند و گفتند امتحان نمی دهند. اینگونه مسائل مرا بر آن داشت تا در رفع مشکل با همکارانم در صدد حل مشکل برآیم. و اینگونه شروع کردم:
گرد آوري شواهد يك
در اولین گام برای شواهد 1 پرسشنامه ای تهیه کردم و با طرح 5 سؤال به دانش آموزان نظرات ایشان را راجع به چگونگی رفتارها و نگرش و برنامه هایی که برای آینده خود دارند پرسیدم و شواهدی تهیه کردم. اما متأسفانه چنانکه قبلاٌ نیز ذکر شد این شواهد موجود نمی باشد اما پاسخ های ایشان به این پرسشنامه بسیار مأیوس کننده بود. اما پرسشنامه دوم را مدتی بعد از شروع کار به ایشان دادم .
با توجه به پاسخ هایی که دانش آموزان به پرسش نامه دادند اینگونه نتیجه گیری کردم که پاسخ اکثریت دانش آموزان به سؤال «انگیزه و هدف از آمدن به مدرسه» هدف های خوب و ارزشمندی چون رفتن به دانشگاه و مفید بودن به حال خود و جامعه بود یا حداقل هدف ایشان ادامه تحصیل بود. از این پاسخ دانش آموزان با آن اخلاق و بی انگیزگی که از آنها سراغ داشتم بسیار تعجب کردم و برایم جالب بود. البته ناگفته نماند که در پرسشنامه ی اول دانش آموزان در پاسخ به این سؤال بیشتر گفته بودند هدفشان وقت گذرانی و تنوع است. پس در پاسخ آنها به سؤال اول تقریباٌ چنین برداشت کردم که دانش آموزان حتماٌ انگیزه های خوبی برای درس خواندن دارند ولی عوامل دیگری چون جو مدرسه، دبیران، کتب درسی، اولیاء و . . . باعث اینگونه بی انگیزگی ایشان شده است. البته در این نوبت هم بودند دانش آموزانی که در جواب این سؤال گفته بودند حقیقتش نمی دانند چرا به مدرسه می آیند یا برای گذراندن وقت و . . . ولی اکثریت انگیزه های خوبی داشتند.
در پاسخ به پرسش «چرا بیشتر مواقع در کلاس ابراز خستگی و بی حوصلگی می کنند؟» عده ای روش تدریس بعضي از هنر آموزان را دوست نداشتند، گروهی از بعضي درسها بدشان می آمد، برخی کتابها را حجیم می دیدند و تعداد کمی هم عوامل بیرونی چون افکار و مشکلات خارجی (خانواده و . . . ) را دخیل بر بی حوصله بودن سر کلاس می دانستند. با توجه به جمع بندی پاسخ های دانش آموزان به این پرسش به این نتیجه رسیدم که با تغییر روش تدریس توسط هنر آموزان و متنوع کردن کلاس حداقل کاری که می توان انجام داد تا به بهبود این وضع کمک شود و اتفاقاٌ چنین هم شد و تا حدی با تغییر روش به هدفم رسیدم.
در جواب سؤال «رابطه با اولیاء» دانش آموزان اکثراٌ ٌمی گفتند که روابط خوبی با اولیائشان دارند و از آنجایی که پرسشنامه ها بی نام بود چند نفری هم که نوشته بودند رابطه خوبی ندارند را نتوانستم پیدا کنم و با اولیائشان صحبت کنم. به جز یک مورد که نوشته بود رابطه اش با پدرش افتضاح است که اتفاقی متوجه شدم پرسشنامه چه کسی است، از او خواستم به پدرش بگوید بیاید تا با او صحبت کنم. پدرش آمد و وقتی با او صحبت کردم از حرف هایمان به این نتیجه رسیدم که فقط حساسیت های پدرانه و دلسوزانه پدر و شرایط سنی آن دانش آموز است که تصور می کند رابطه اش با پدرش بد است. در پاسخ به سؤال «نظر شما در رابطه با دبیر هایتان چیست؟» اکثریت نظر منفی داشتند که با توجه به پاسخ های پرسشنامه همکاران نیز به این نتیجه رسیدم که متقابلاٌ همکاران هم نظر خوبی نسبت به دانش آموزان ندارند.
مشاهده کردم دانش آموزان در پاسخ به سؤال «چه برنامه ای برای آینده خود دارید؟» اکثراٌ ایده ها و برنامه های خوبی داشتند مثل رفتن به دانشگاه، سر کار رفتن و پولدار شدن، ازدواج و . . . دانستم که باید به دنبال عوامل مخرب و موانع راه ایشان گشت و آنها را از بین برد تا دانش آموزان به هدف های درستشان هدایت شوند.
پس از آن از وضع نامطلوب کارگاه عکس هایی گرفتم که زمان گرفتن عکس های دانش آموزان متوجه شدند. برخی به طنز می گفتند آقا برای روزنامه می خواهید؟ گاهی ژست می گرفتند و از من می خواستند از آنها عکس یادگاری بگیرم و شور و شوق و هیجانی در آنها ایجاد شد. برخی می گفتند آقا مشکوک شدید از ما عکس می گیرید می خواهید برای چی؟ چند بار متوجه شدم دانش آموزان پنهانی یا به وضوح و راحت داخل کارگاه غذا می خورند و این خوردن باعث حواس پرتی می شود. نمی دانستم با ایشان چه کنم. با مشورت با همكاران به این نتیجه رسیديم که اینگونه با ایشان مقابله کنيم که خوراکی را بدون بحث از آنها بگیريم در گوشه ای بگذاريم و بعد از تمام شدن درس آنها را دعوت به خوردن کنيم و این کار اتفاقاٌ جواب مثبت داد.یک روز که دو نفر مشغول خوردن شیر سر يكي از کلاس ها بودند دبير مربوطه ظرف شیر را به آرامی از آنها گرفت و گوشه تخته سیاه گذاشت .