بزهکاری به معنای عام از جمله هزینه¬هایی است که هر جامعه برای ایجاد امنیت، سنگینی آن را بر دوش خود احساس می¬کند، اما به معنای اخص در جایگاه باز تعریف بزهکاری جوانان می¬باشد، جامعه مجبور به پرداخت دو هزینه می¬گردد، یکی هزینه ایجاد امنیت و دیگر فرصت تربیت نسلی پاک و به دور از اندیشه¬های مجرمانه که در پرتو ناهنجاری جرم از دست می¬رود در این فرآیند تدابیر و اتخاذ روش¬های پیشگیرانه محوریت بر جوانی که به سمت حرفه¬ای شدن حرکت می¬کند، دارد، اما آنچه معمولاً در این عرصه مغفول می¬ماند بزهکاری اطفال و نوجوانان است، بزهکاری اطفال را اگر نتوان در قلمرو بزهکاری بزرگسال بحث کرد، اما می¬توان به جرات آن را آبشخور بزهکاری بزرگسال دانست، به نوعی گام نخستین بزهکاری است که در تار و پود انحرافات لانه دارد. انحرافاتی که می¬توان در خانواده شروع شود در گروه¬های همسالان دوستان کوچه و محله در چارچوب بزه تزیین گردد و سوء¬تربیت مدرسه آن را به اوج اندیشه¬های مجرمانه بکشاند، از طرفی شتاب زندگی سیستم عدالت کیفری در ظهور و نمود قوانین و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه امنیت مدار، موجبی دیگر در گسترش این آفت رو به رشد جامعه است (برومند، 1395: 2).
در این فرآیند آنچه مبهوت، گیج و گنگ می¬باشد جوانی جامعه¬ای است که ناخواسته هیبت مجرمانه به خود گرفته است، بی¬توجهی به مولفه¬های بنیادین بزهکاری و عواملی که در به فعل درآوری اندیشه¬¬های مجرمانه از رهگذر اتخاذ تدابیر ناهمگون و نامتعارف می¬توان برشمرد، موجی است که به دشواری بتوان ورودی¬های بزهکاری را در این طیف یا در فرضی مطلوب، مسدود نمود، بزهکاری به مثابه رفتار انسانی، عکس¬العمل فردی است که دارای ساختار فیزیکی مشخص و شرایط روانی و روحی خاص بوده و ضمن تأثیرپذیری از آنها بعنوان یک موجود اجتماعی از عوامل محیطی و خارجی نیز متأثر می¬گردد، کودکان و نوجوانان در این رابطه پیشتاز افراد بزرگسال تحت تأثیر این عوامل قرار گرفته رفتارهای آنان به تبعیت علل و انگیزه¬های جسمی و روانی و اجتماعی متحول و متأثر می¬¬شود (نجفی توانا، 1392: 84). خصوصیت این بزهکاری در آن است که با عناصر مربوط به شخصیت و دوران گذر آنان از مرحله کودکی به نوجوانی و جوانی مرتبط است، لذا از یک طرف، درک صحیح بزهکاری اطفال و نوجوانان و از طرف دیگر، توجه و حساس بودن موقعیت زمانی که اطفال و نواجوانان در آن به سر می¬برند، ضرورت پیش¬بینی یک نظام دادرسی ویژه را آشکار می¬سازد (صادقی فرد، 1387: 100). انحراف اجتماعی و بزهکاری در بین جوانان به عنوان مشکلی اجتماعی، می¬تواند موجب ناامنی و بی¬نظمی گردد. گسترش انحرافات در جامعه و تعمیق آن در بین گروه¬های مختلف جوانان و نوجوانان تبدیل به ارزش¬های فرعی در جامعه شده و به تدریج ارزش¬ها و هنجارهای حاکم بر جامعه را سست خواهد ساخت. با افزایش مشکلات هنجاری در جامعه، اصلاح آن بسیار مشکل و طاقت فرسا است و جامعه را متحمل هزینه¬های فراوان خواهد کرد. همچنان که گیدز نیز تصریح می¬کند در شرایطی که انحراف در یک جامعه امری عادی و در حد وسیعی پیش پا افتاده و جزیی از زندگی روزمره تلقی شود، داشتن نیروی انسانی سازنده و ماهر و در نهایت جامعه¬ای مستقل با نهادها و سازمان¬های سالم و پویا، در حد مدینه فاضله¬ای بیش نیست. شناخت علل بزه و رفتار بزهکارانه می¬تواند به برنامه¬ریزان کمک نماید تا برنامه¬های دقیق¬تر و متناسب با زمان و مکان خاص طراحی نمایند و به مرحله¬ی اجرا درآورند در برخی از مطالعات عواملی همچون نژاد، جنسیت و طبقه اجتماعی با بزهکاری دارای رابطه هستند در برخی نحوه زندگی خیابانی از عوامل مهم تلقی شده¬اند. اما زندگی خیابانی خود ناشی از زمینه¬های طبقاتی سن، جنس، ساخت خانواده، تضاد رفتاری و نحوه نظارت والدین روی رفتار و فرزندان و بی¬اعتنایی جوانان نسبت به تعهدات مدرسه می¬باشد. در برخی دیگر دلبستگی به دوستان یا خانواده از مهمترین عوامل بزهکاری بوده است (احمدی و همکاران، 1388: 106-107).