فهرست مطالب:چکیده
مقدمه و بیان مساله
مدیریت دانش
اكتساب دانش (Knowledge Acquisition)
تسهيل و انتقال دانش:(Knowledge Sharing)
كاربري دانش (Knowledge Utilization)
ذخيره (انباشت) دانش (Knowledge Storage)
سرمایه فکری چیست؟
سرمایه انسانی
سرمایه سازمانی
سرمایه رابطهای
رابطه مدیریت دانش و سرمایه فکری با کسب مزیت رقابتی
مدل مفهومی پژوهش و فرضیات
روششناسی تحقیق
تجزیه و تحلیل یافتهها
آزمون رگرسیون
آزمون فریدمن
آزمون میانگین
نتیجه گیری و پیشنهادات
منابع
« فهرست جداول »
جدول 1: اجزای سرمایه انسانی (Chen et al, 2004)
جدول 2: اجزای سرمایه سازمانی (Chen et al, 2004)
جدول 3: اجزای سرمایه رابطهای (Chen et al, 2004)
جدول 1: بررسی رابطه میان مدیریت دانش و کسب مزیت رقابتی
جدول 2: بررسی رابطه میان سرمایه فکری و مزیت رقابتی
جدول 3: تحلیل رگرسیون چندمتغیره میان مدیریت دانش و مزیت رقابتی
جدول 4: تحلیل رگرسیون چندمتغیره میان سرمایه فکری و مزیت رقابتی
جدول 5: نتایج حاصل از بکارگیری آزمون فریدمن برای رتبهبندی ابعاد مدیریت دانش
جدول 6: نتایج حاصل از بکارگیری آزمون فریدمن برای رتبهبندی ابعاد سرمایه فکری
جدول 7: نتایج حاصل از بکارگیری آزمون میانگین
چکیده:
در اقتصاد مبتنی بر دانش، محصولات و سازمانها براساس دانش زندگی میکنند و میميرند و موفقترين سازمانها، آنهايي هستند که از اين دارائی ناملموس به نحو بهتر و سريعتری استفاده میکنند . مطالعات نشان دادهاند که برخلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (مانند پول، زمين، ماشينآلات و غيره)، دانش واقعاً منبعی برای افزايش عملکرد کسب و کار است. از ديدگاه استراتژيك، امروزه از دانش و سرمايه فكري به منظور خلق و افزايش ارزش سازماني استفاده ميشود و موفقيت يك سازمان به توانايياش در مديريت اين منبع كمياب بستگي دارد .
در این پژوهش به بررسی نقش مدیریت دانش و سرمایه فکری بر کسب مزیت رقابتی شرکت سایپا پرداخته خواهد شد. نتایج حاصل از بکارگیری آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون، بیانگر تاثیر مثبت و معنادار مدیریت دانش، سرمایه فکری و ابعاد آنها بر کسب مزیت رقابتی بود. در ادامه با بکارگیری آزمون فریدمن، ابعاد دو متغیر اصلی پژوهش رتبهبندی شدند که در میان ابعاد مدیریت دانش، تسهیم و انتقال دانش به همراه کسب دانش و ذخیره دانش، به عنوان مهمترین زیرمعیارها انتخاب و در میان اجزای سرمایه فکری نیز سرمایه رابطهای و سرمایه انسانی از قوت بیشتری نسبت به سایر متغیرها برخوردار بودند. در انتها نیز بکارگیری آزمون میانگین نشان داد که در میان کلیه متغیرهای تحقیق، تنها یادگیری سازمانی در سطح مطلوبی قرار ندارد.
واژگان کلیدی: مدیریت دانش، سرمایه فکری، مدیریت دانش
مقدمه و بیان مساله
وقوع انقلاب «تکنولوژی اطلاعات»، شکلگيري جامعه اطلاعاتی و شبکهای و نيز رشد و توسعه سريع تکنولوژی برتر، مخصوصاً در حوزۀ ارتباطات، کامپيوتر و مهندسی، از دهه 1990 الگوی رشد اقتصاد جهانی تغيير اساسی کرده است. در نتيجۀ اين تحولات، دانش به عنوان مهمترين سرمايه، جايگزين سرمايههای مالی و فيزيکی در اقتصاد جهانی شده است.
مطالعات اخير نشان داده است که بر خلاف کاهش بازدهی منابع سنتی (مثل پول، زمين، ماشينآلات و غيره)، دانش منبع افزايش عملکرد کسب و کار است. آنچه درخور توجه است اين مهم است که بازار نيز ارزش دانش و عوامل نامشهود ديگر در فرايند ايجاد ارزش را تشخيص داده است. اخيراً ميزان و نسبت اين «ارزش پنهان» تغيير کرده است (Bontis et al, 1999).
بر اين اساس، موفقيت حال و آينده در رقابت بين سازمانها، تا حد کمی مبتنی بر تخصيص منابع فيزيکی و مالی و تا حد زيادی مبتنی بر مديريت دانش خواهد بود. بنابراين، وظيفه رهبری يک سازمان خلق محيطی برای مديريت دانش است. به بيان روشنتر، در عصر حاضر چالش پيش روي مديران آماده کردن محيط مناسب برای رشد و پرورش ذهن انسان در سازمان دانش محور است (Bontis, 1996). بنابراين، اساسيترين مهارت براي مديران سازمانهاي دانش محور «مديريت دانش» است (Quinn, 1992). با اين همه، متأسفانه از آنجائي که ماهيت دانش نامشهود و ناملموس است، آن را توسط هيچ يک از مقياسهای سنتی حسابداری مالی نميتوان اندازهگيری کرد، ريسک «فراموشی» دانش و ساير دارایيهای ناملموس سازمان برای مديران وجود دارد. میتوان گفت مديران ارشد سازمانها تنها از 20 درصد دانش موجود در سازمانهايشان استفاده میکنند. درحقيقت، محيط کسب و کار مبتنی بر دانش در بسياری از کشورهای جهان، مستلزم يک مدل و نامگذاری جديد است که در برگيرنده عوامل ناملموس سازمان باشد. در اين وضعيت، رشته نوظهور «سرمايه فکری» توجه روزافزونی را به خود جلب کرده است (Bontis, 2000). از ديدگاه استراتژيک، سرمايه فکری میتواند در ايجاد و کاربرد دانش برای افزايش ارزش سازمان مورد استفاده واقع شود. امروزه، رشته در حال تکوين سرمايه فکری يک موضوع هيجانانگيز هم برای محققان و هم برای دستاندرکاران سازمانی شده است (Roos et al, 1997).
در دنیای امروزه دیگر، منابع اقتصادی اصلی، سرمایه، منابع طبیعی، نیروی کار و . . . نیستند، بلکه منابع اقتصادی اصلی، دانش خواهد بود. بعد از قرن بیستم که قرن اقتصاد صنعتی بود، قرن بیست و یکم قرن اقتصاد اطلاعات و دانش میباشد. در اقتصاد صنعتی، عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار، پول و ... بوده است و از ترکیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشد. در این اقتصاد، استفاده از دانش، بعنوان یک عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاد دانشی، دانش یا سرمایه فکری به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند. در اقتصاد دانشی بر خلاف اقتصاد صنعتی، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی، جزء مهمترین داراییهای سازمان محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیت فکری آنها دارد. بنابراین نحوه مدیریت سرمایه فکری در سازمانها و نقش آنها برکسب مزیت رقابتی میتواند در پیشبرد اهداف سازمانی نقش بسزایی ایفا کند (بطحایی، 1385).
در این میان سازمانهای کشورمان نیز برای همسویی با سایر سازمانها و افزایش توان رقابتی، در عرصههای داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایههای فکری سازمان خود هستند. بخصوص با عضویت ناظر کشورمان در سازمان تجارت جهانی در سال 1384 و افزایش رقابت در اقتصاد داخلی و همچنین تمایل کشور به پیوستن به این سازمان بینالمللی، لزوم نگرش سازمانها به مدیریت دانش و سرمایه فکری بیش از پیش احساس میشود. لذا مطالعه حاضر با بررسی سرمایههای فکری و مولفههای آن یعنی سرمایه انسانی، سرمایه سازمانی و سرمایه رابطهای شرکت بهنوش، تاثیر این سرمایهها بر کسب مزیت رقابتی سازمان، گامی در جهت تاکید بیشتر بر ضرورت بازنگری سازمانها در طرز نگرششان به نحوه مدیریت سرمایه فکری خود میباشد. سوال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا میان مولفههای سرمایه فکری (سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطهای) و کسب مزیت رقابتی شرکت بهنوش، رابطه معنادار وجود دارد؟
مدیریت دانش
توجه به حوزه مدیریت دانش در دو حوزه آکادمیک و کسب و کار رو به فزونی است. این موضوع با توجه به رشد فزاینده کتب و مقالات منتشرشده در زمینه مدیریت دانش بخوبی قابل درک است (Zack, 1999). مطالعات انجام شده در کشورهای اروپایی نشان میدهد که در سال 2000، مدیریت دانش توسط 80 درصد از بزرگترین شرکتهای جهان بکار گرفته شده است (KPMG, 2000).
در سالهای اخیر نیز نقش دانش بعنوان کلیدیترین منبع سازمانها در کسب مزیت رقابتی، به موضوعی بسیار مهم تبدیل شده و ایده "قابل مدیریت بودن دانش"، در بسیاری از کسب و کارهای مبتنی بر دانش، سازمانهای یادگیرنده[1] و مدیریت سرمایههای فکری، جا باز کرده است. بنابراین، سازمانها در پی روشهای جدیدی برای بقا در عرصه کسب و کار و رقابت اثربخش میباشند. یکی از روشهای دستیابی به اثربخشی، کشف و توسعه داراییهایی است که برای سازمانها از کارایی بسیار بالایی برخوردار بوده، اما بدرستی از آنها استفاده نشده است (Ndlela & Du Toit, 2001).
درک مدیریت دانش که زمینهای میان رشتهای محسوب میشود، کار دشواری است و آن را کمی پیچیده و مبهم میسازد. به هر حال عقیده بر این است که نباید بعلت دشواری، بطور کلی این زمینه را رها کرد. ایدههای مدیریت دانش باید هنگام تدوین استراتژی یک سازمان مورد توجه قرار گیرند و در آن نقش داشته باشند.
مدیریت دانش، فرآیندی است که به سازمانها در شناسایی، گزینش، سازماندهی، انتشار (انتقال) اطلاعات و تخصصهای مهم که بخشی از حافظه سازمانی هستند و غالباً بصورت ساختارنیافته در سازمان وجود دارند، کمک مینماید (Turban & Mclean, 2002). در تعریفی دیگر، مدیریت دانش را آگاهی از دانش موجود در سازمان، خلق، تسهیم و انتقال دانش، استفاده از دانش موجود، کسب دانش جدید و ذخیره و انباشت آن تعریف میکنند که این اقدامات در فرآیند یادگیری سازمانی و با توجه به فرهنگ و استراتژی سازمانها صورت میگیرد (Sallis & Jones, 2002). ساختاردهی به دانش موجب بهبود موثر و کارای حل مساله، یادگیری پویا، برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیری اثربخش میشود. مدیریت دانش بر شناسایی دانش، شرح و سازماندهی و افزایش ارزش آن از طریق استفاده مجدد تمرکز میکند. مفهوم مدیریت دانش در حوزههای مختلفی بکار گرفته شده است که از آن جمله میتوان به مهندسی دانش (De Hoog, 1997) و هوش مصنوعی (Glazer, 1998) اشاره کرد.
پیشرفتهایی که در پردازش دادهها و تکنولوژیهای شبکه بوجود آمده، دسترسی به دادهها و اطلاعات از طریق اینترنت در هر زمان و مکان در جهان را افزایش داده است. افزایش تقاضای بازار برای کاهش زمان ورود محصول به بازار، انعطافپذیری بیشتر و کیفیت بالاتر در پایینترین هزینه همگی نقش مهمی را در ایجاد مباحث جدید در مورد مدیریت دانش داشتهاند (Bokma, 2000).
مدیریت دانش، آگاهی از دانش موجود سازمانی، خلق، تسهیم و انتقال دانش، استفاده از دانش موجود، کسب دانش جدید و ذخیره و انباشت آن میباشد که این اقدامات در فرآیند یادگیری سازمانی و با توجه به فرهنگ و استراتژیهای سازمانها صورت میگیرد (Salis & Jones, 2002).
خلق دانش به معناي فراهم كردن قابليتي در كل سازمان است كه به كمك آن بتوان دانش جديدي ايجاد و سپس آن را در سرتاسر سازمان پخش كرد. (Nonaka & Takeuchi, 1995)
برچسب ها:
تحقیق در مورد مدیریت وسرمایه فکری در مزیت رفابتی نقش مدیریت در مزیت رقابتی نقش سرمایه فکری در مزیت رقابتی نقش مدیریت وسرمایه فکری در مزیت رقابتی مزیت رقابتی چیست