ماهی سیاه کوچولو استعاره از نسل جوانی ست که در پی تغییر و تعالی ست و در این راه حاضر است تا هزینه هایی مثل ترک خانواده، مبارزه با جو حاکم و طرد از سوی جامعه و حتی صید مرغ ماهیخوار شدن را هم به جان بخرد تا به خواسته هایش برسد ماهی سیاه فریاد بلند نسل جوانی ست که خواب جامعه اش را آشفته ساخته و همسالانش را دور خود جمع می کند تا بروند و جریان زندگی شان را به دریا بریزند ،جوانی از خیل ماهی های جوان که در دریا تور صیاد را صید می کنند حتی بخاطر جوانی اش و تناسب ایام جوانی با روحیه انقلابی می توان گفت ماهی سیاه کوچولو با رفتنش یک حرکت انقلابی در جامعه خود کرد تا یک قهرمان انقلابی باشد.بهرنگی می خواسته تا بوسیله ماهی سیاه کوچولو به بچه ها بگوید که باید در مقابل ظلم و استثمار ایستاد و بر علیه اش شورید نباید آنرا جبر زمان دانست و در مقابلش تسلیم شد،شاید روحیه معلمی و سرسختی او بنوعی در این داستان خود را نشان می دهد
مادر ماهی سیاه کسی ست که به شرایط عادت کرده و اکنون می خواهد فرزندش را هم با همان شرایط بزرگ کند همانند پدر نمو که او هم مانع اول جستجو گری نمو میشد و می ترسید اتفاقی برای تنها فرزندش بیافتد ،مادر ماهی سیاه هم اصلا راضی به رفتن فرزندش نیست و با کمک همسایه می خواهد تا بچه اش را از تصمیمش منصرف کند او همانند بسیاری از مادر ها و پدرهای جویبار آرامش کم نور در جویبار کوچک را به هیجان پر تابش دریا ترجیح می دهد.