اجاره نشين خوش نشين است.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري.
ادب مرد به ز دولت اوست.
ارزان خري، انبان خري!
انبان: کيسه اي بزرگ از پوست گوسفند دباغي شده (هميان)
از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم!
از اونجا مونده، از اينجا رونده!
از آن نترس که هاي و هوي دارد، از آن بترس که سر به توي دارد!
از اين گوش مي گيره، از آن گوش در مي کنه!
از اين ستون تا آن ستون فرج است!
از بي کفني زنده ايم!
از پس هر گريه آخر خنده ايست.
از تنگي چشم پيل معلومم شد آنان که غني ترند محتاج ترند!
ازتو حرکت، ازخدا برکت.
از چشم دور و از دل دورتر.
از حرارتش خيري نديديم، اما از دودش کور شديم.
از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است!
از خرس، مويي غنيمت است!
از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هايت بدهد!
از دور دل را مي برد، از جلو زهره را!
از کاه کوه نساز.
از کوزه همان برون تراود که در اوست گر دايره کوزه ز گوهر سازند
از کيسه خليفه مي بخشد!
از گدا چه يک نان بگيرند و چه بدهند!
از گير دزد در آمد، گير رمال افتاد!
رمال: فالگير (عمل و شغل فالگيري)
از ماست که بر ماست!
از مال پس است و از جان عاصي!
از مردي تا نامردي يک قدم است!
از من بدر، به جوال کاه!
جوال: ظرفي از ابريشم بافته که وسايل را درون آنها مي گذارند. پارچه خشن و کلفت
از نخورده بگير، بده به خورده!
از نو کيسه قرض مکن، قرض کردي خرج نکن!
از هر چه بدم آمد، سرم آمد!
اسباب خونه به صاحب خونه مي ره!
اسب ترکمني است، هم از توبره مي خوره هم از آخور!
توبره: کيسه اي که مسافران و شکارچيان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند. (کيسه اي که داراي بند است و در آن کاه و جو ريزند و به گردن چارپايان بندند تا از آن بخورند.
برچسب ها:
ضرب المثل هاي فارسي