در سال های اخیر، موضوع رهبری توجه محققان و پژوهشگران زیادی را به خود جلب کرده است. شاید دوره ای بود که مدیریت و رهبری می توانستند به صورت جداگانه مطرح شوند ولی زمانی که مزیت رقابتی سازمان ها، کارکنان دانشی آنان است که برای سازمان ارزش می آفرینند؛ دیگر کارکنان مدیرانی نمی خواهند که فقط تقسیم وظایف کنند یا کارایی را بالا ببرند، مدیرانی می خواهند که مأموریت تعریف کنند و آنها را توانمند سازند، استعداد هایشان را توسعه دهند و بازخورد مؤثر و به هنگام ارائه دهند (مورای، 2012). به عبارت دیگر، رهبری و مدیریت، دو کارکرد هم پوشاننده دارند، یعنی هر دو برای موفقیت سازمان ها حیاتی اند (غلام زاده، 1391، ص 20). امروزه سازمان های پژوهشی و آموزشی به عنوان کانون علم و تفکر و نوآوری مؤثرترین بخش در تأمین منابع انسانی متخصص کشور به شمار می رود که بیشترین نخبگان، اندیشمندان و متخصصان در این بخش فعالیت دارند (پورکریمی، 1389). رهبری فرآیند نفوذ در رفتار کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمانی، بعنوان عنصر لازم برای موفقیت سازمان است (فن سو و همکاران، 2011). رهبری یکی از ضرورت های اصلی برای انجام فعالیت های بسیاری از سازمان های امروزی است. از نظر هرسی و بلانچارد (2001) سازمان های موفق مشخصه ی عمده ای دارند که به وسیله ی آن از سازمان های ناموفق متمایز می شوند، این مشخصه، رهبری پویا و اثربخش است (قربانیان و همکاران، 1389). رهبری فرآیندی است که ضمن آن مدیریت سازمان می کوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباطی مؤثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب کند (الوانی، 1385، ص 141). رهبری به عنوان یکی از وظایف مهم، علم و هنر نفوذ در افراد به منظور دستیابی به اهداف می باشد. سبک رهبری یا مدیریت تعیین کننده جو، فرهنگ و راهبردهای حاکم بر سازمان است. سبک رهبری مجموعه ای از صفات، نگرش ها، مهارت های مدیران است که بر پایه چهار عامل نظام ارزش ها، اعتماد به کارمندان، تمایلات رهبری و احساس امنیت در موقعیت های مهم شکل می گیرد. سبک رهبری مدیران، بیانگر چگونگی تعامل آنها با کارکنان تحت سرپرستی می باشد (طاهری و همکاران، 1393، ص 57). سبک رهبری رفتاری است در ارتباط با نفوذ در زیردستان و ایجاد انگیزه در آنان در جهت انجام امور و رسیدن به اهداف. سبک رهبری مناسب با اثرات مثبت بر زیر دستان باعث رضایتمندی و ارتقاء توانمندی های آنان می شود (فوت، 2003). تغییرات در محیط کسب و کار، از مشخصه های اصلی قرن حاضر است (سینگ، 2008). در عصر حاضر سازمان ها به صورت فزآینده ای با محیط های پویا و در حال تغییر مواجه اند. بنابراین به منظور بقا و پویایی خود، مجبورند که خود را با تغییرات محیطی سازگار سازند. به بیان دیگر با توجه به سرعت شتابنده ی تغییرات و تحولات علمی، تکنولوژیک، اجتماعی، فرهنگی و ... . در عصر حاضر، سازمان هایی موفق و کارآمد محسوب می شوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی، بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونی ها را نیز در آینده پیش بینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آینده ای بهتر هدایت کنند (گل محمدی و محمدی، 1391).
با توجه به اینکه کارآفرینی و مباحث مربوط به آن در حوزه های مربوط به آن در حوزه های مختلف دانش از جمله روانشناسی و اقتصاد مورد توجه قرار گرفته است، می توان کارآفرینی را موضوع بین رشته ای قلمداد کرد. این موضوع نشان دهنده وسعت بحث کارآفرینی از یک طرف و پیچیدگی آن از سوی دیگر است. موضوع دیگر که به مباحث مربوط به کارآفرینی دامن زده و آن را مورد توجه محققان قرار داده، نگرانی مدیریت اقتصادی کشورها و سیاستمداران در زمینه اشتغال و مشکل بیکاری است که به طور فزاینده ای تفکر خود اشتغالی را به عنوان یک راه حل مورد توجه قرار داده است؛ هر چند اصطلاح کارآفرینی برای نخستین بار توسط کانتیلیون تعریف شده است.ولی شومپیتر کاربرد عام اصطلاح کارآفرینی را در حوزه ی اقتصادی به میل (1848) نسبت می دهد(شومپیتر، 1943). بعد از میل، شومپیتر از منظر دیگری به کارآفرینی توجه داشته است. وی به نوآوری و نقش آن در پویایی نظام های اقتصادی تأکید می کند. از سوی دیگر، مک کلند به نحوی مشخص و گسترده به ارائه نظریه بین رابطه و ویژگی های فردی با رشد و توسعه اقتصادی در زمینه های شغلی پرداخت و به این نتیجه رسید که پیشرفت به گروه یا مذهب خاصی اختصاص ندارد و با رشد و توسعه ی برخی از ویژگی ها در افراد می توان رشد و توسعه اقتصادی را در جوامع مختلف فراهم آورد(مک کلند، 1961).با همکاری مک کلند(1961)، توجه از عمل به عمل کننده تغییر کرد. ویژگی هایی که از سوی وی به عنوان ویژگی های افراد آغازگر کسب و کارهای جدید مطرح می شوند، عبارتند از: انگیزه پیشرفت، مخاطره پذیری متوسط، نوآوری و پذیرش مسئولیت شخصی برای نتایج نوآوری. بسیاری از سازمان ها و شرکت ها به ضرورت خلاقیت و کارآفرینی پی برده اند. نقش و جایگاه خلاقیت به حدی است که در مغرب زمین گفته می شود، «یا مرگ یا خلاقیت»(صمدآقایی، 1382).
بیان مسئله:
در دنیای امروز، از یک طرف عصر دانایی و بینش است و هر که متفکر باشد، معقول تر است و در نهایت موفق تر؛ تجارب سایر کشورها نیز نشان می دهد، آنهایی که بیشتر به فکر متکی بودند تا به ذخایر زیر زمینی (نظیر نفت و گاز) در بلند مدت موفق تر و سرافرازتر بوده اند. از طرف دیگر دوره ای آغاز شده است که تغییر و تحول مستمر و پرشتاب مهمترین ویژگی آن به شمار می رود. به عبارت دیگر، تغییر جریانی است که بر تمامی جنبه های حیات بشری این دوره حاکم است و جامعه گسترده ی جهانی را با چالش های جدید روبرو نموده است(سعیدی کیا، 1385). در عصر حاضر بدلیل پیشرفت های علمی و فنی، واژه دهکده جهانی کلمه ای مناسب به نظر می رسد.از آنجا که شبکه های ارتباطی، بازارهای گوناگون تولید و عرضه خدمات را در سطح ملی، منطقه ای و جهانی به یکدیگر متصل ساخته و کلید ورود به این بازارهای جهانی را رقابت پذیر دانسته اند، بدیهی است که در این رقابت جهانی نه تنها کشورها بلکه کلیه نهادها و افراد باید پیوسته قابلیت های رقابت پذیری و سازگاری خود را افزایش دهند(مشایخ، 1381). برای دستیابی به این مهم، پرورش ایده های خلاق و کارآفرینایی که بتوانند خود را پیوسته با دنیای جدید هماهنگ و سازگار کنند ضروری به نظر می رسد. اما موضوع دیگری که لزوم توجه به کارآفرینی را سبب شده معضل بیکاری است که کشور با آن دست به گریبان است. به طوری که به نظر می رسد پرورش افراد کارآفرین و تفکر خود اشتغالی به عنوان راه حلهای مقتضی از طرف سیاستگذاران و مدیران اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است(بازرگان، 1373). این مسئله سبب شده کشورهای پیشرفته از دهه قبل و برخی از کشورهای در حال توسعه از دهه های اخیر با توجه به نقش مؤثر و مثبت کارآفرینان اقتصادی در توسعه جامعه، بهره برداری از این قابلیت در جهت مواجهه با معضلاتی همچون رکود، تورم و عدم اشتغال مورد توجه قرار داده اند. این توجه در حد تدوین راهبردها، سیاست ها و برنامه های عملی به منظور بسط روحیه و رفتار کارآفرینان، آموزش و مشاوره، ایجاد فضای مناسب برای فعالیت کارآفرینان در عرصه های مختلف اقتصادی – اجتماعی، رفع موانع و ایجاد ارتباط و همکاری بین آنها و تسهیل دستیابی آنها به بازارهای جهانی بوده و نتایج قابل توجهی نیز در پی داشته است(گیناوالی، 1994).
رهبری و سبک های مختلف آن از دیر زمان توجه محققان و مدیران را به خود جلب کرده است. پس از جنگ جهانی دوم تحقیقات متعددی به منظور تعیین الگوها یا شیوه های مؤثر و مطلوب رهبری به عمل آمد، و شاید یکی از مهمترین پرسش هایی که ذهن انسان عصر حاضر را به تکاپو وا داشته است این باشد که بهترین سبک رهبری کدام است؟ (علیخانی و همکاران، 1392، ص 235). پس برای تحقق اهداف سازمان، مدیران با توجه به شرایط مکانی و زمانی و همچنین خصوصیات اخلاقی خود، سبک یا شیوه هایی را به کار می گیرند. چنانچه اتخاذ سبک های رهبری از سوی مدیران با موفقیت های سازمانی موجود سازگار باشند، یقیناً اهداف سازمان تحقق پیدا خواهد کرد. رهبری مؤثر باید مسیری را در جهت هدایت تلاش های همه کارکنان برای به انجام رساندن اهداف سازمان فراهم آورد. بدون وجود رهبری ممکن است حلقه ی اتصال موجود در میان اهداف فردی و سازمانی، ضعیف یا گسسته شود (آقامحمدی، 1392، ص 11). باتوجه به اهمیت سبک های رهبری در ایجاد ویژگی های شخصیتی کارآفرینی، مسئله مهمی که در این میان باید مورد توجه کافی قرار گیرد، این است که کدام یک از سبک های رهبری مطرح شده توسعه ی ویژگی های شخصیتی کارآفرینی دبیران را در پی خواهد داشت.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
اگر با تأمل در مجموعه دستاوردهای فرهنگی بشر( هنر، ادبیات، فلسفه و ... ) و اشیاء و وسایلی که لوازم زندگی ما را بعنوان بشر قرن بیستم تشکیل داده اند، نظری بیافکنیم، به آسانی در می یابیم که حتی ساده ترین لوازم موجود در این مجموعه محصول خلاقیت و نوآوری اندیشمندان بوده است(رضائیان، 1380، ص 29). در دهه ی 1950 میلادی، مغرب زمین شاهد شکل گیری یک موج علمی، با هدف شناخت و پرورش خلاقیت بود و از همان زمان، نخستین مطالعات و تحقیقات بنیادی و هدفدار در زمینه خلاقیت آغاز شد. امروزه جوامع بشری به علت مواجهه با تحلیل منابع طبیعی، وابستگی متقابل میان کشورها و سرعت فزاینده تغییرات، نیاز به پرورش خلاقیت را بیشتر احساس می کنند. نیاز به یافتن تصویری هرچه جامع تر و دقیق تر از آینده برای هر جامعه ضروری است. چنین تصاویری از آینده در افراد جامعه انگیزه لازم را برای نیل به بالاترین سطح تفکر و خلاقیت به وجود می آورد، که همین تفکر زمینه ساز کارآفرینی در افراد می شود (قاسمی و اقلیدس، 1384، ص 59). در وضعیت کنونی، خلاقیت نه یک ضرورت، بلکه شرطی برای بقاست. بنابراین، لازم است نظام آموزشی بر تربیت و پرورش افرادی تأکید کند که به حل خلاق مسائل پیش بینی ناپذیر قادر باشند(کاظمی و جعفری، 1387، ص 178).
مطالعه ویژگی و خصوصیات رهبری، در دهه 1930 آغاز شد و با رویکرد رفتاری و اقتضایی در دهه ی 1950 و 1970 ادامه یافت. در تحقیقات معاصر، عمده توجهات تمرکز بر روی کشف رفتارهایی است که رهبری اثر بخش را موجب می شود (مهری و همکاران، 1392، ص 193). یک سبک رهبری خاص برای همه موقعیت ها مناسب نمی باشد. از این رو در موقعیت های گوناگون سبک های متفاوتی با توجه به فرهنگ حاکم بر سازمان و بلوغ سازمانی کارکنان مورد نیاز است (یوسفی و همکاران، 1393، ص 85).
تغییرات گسترده و جهانی شدن در دنیای امروز مستلزم سبک رهبری متفاوت و جدیدی است ( میرکمالیو همکاران،1390) . که بتواند سازمانها و بنگاههای کسب و کار را در جهت دستیابی به اهداف و تعالی سازمانی یاری رساند. رهبری یکی از فرآیندهای اصلی هر سازمان محسوب می گردد و بهره وری سازمان به شیوه های رهبری مدیران آن متکی است. مطالعات متعدد حاکی از آن هستند که هر سازمان برای نیل به اهداف، شیوه های خاصی از رهبری را لازم دارد ( نوین نام و همکاران ،1389 ).
امروزه هر چه به سمت آینده حرکت می کنیم با توجه به تغییرات سریع و پیچیده تر شدن محیط و اداره ی سازمان ها و بنگاهها، رهبران سازمان ها با مشکلات غیر قابل پیش بینی روبرو شده اند که انعطاف پذیری بلای آنها در رفع مشکلات و مواجهه با محیط پرطلاتم پیرامون سازمان ها می طلبد( گل محمدی و همکاران،1392، ص 94)