تا زماني که چارچوب نظري هر موضوع علمي مورد توجه و بررسي قرار نگيرد، فرايند پيشبرد تدريجي اهداف آن نيز داراي ابهام است. بدين منظور در اين فصل مساله تحقيق و ضرورت و اهميت آن و همچنين اهداف و روش تحقيق و روش گرداوري اطلاعات مطرح خواهد شد.
بيان مساله واهميت موضوع تحقيق:
نتايج نظرسنجي درخصوص بررسي ميزان استفاده كودكان و نوجوانان از رسانهها كه به تازگي در مركز تحقيقات صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران انجام شده است، نشان میدهد 9/99 درصد كودكان و نوجوانان به تلويزيون دسترسي دارند و اين گروه در شبانه روز به طور متوسط 4 ساعت و 16 دقيقه تلويزيون تماشا میكنند.
كودكان و نوجوانان از بين شبكههاي تلويزيوني، بيشتر برنامههاي شبكه پنج (44 درصد) و سه سيما (42 درصد) را تماشا میكنند. همچنين 52 درصد از اين گروه به راديو دسترسي دارند كه 32 درصد شنوندگان كودك و نوجوان به شبكه پيام گوش میدهند.
گفتني است 33 درصد كودكان، به ماهواره دسترسي دارند و 82 درصد بينندگان اين گروه برنامههاي ماهواره اي، شبكههاي فارسي زبان را تماشا میكنند. 81 درصد كودكان و نوجوانان به دستگاههاي صوتي و تصويري مانند VHS،VCD، DVD، 57درصد به رايانه و 49 درصد به دستگاههايي مانند ميكرو، پلي استيشن، سگا و... دسترسي دارند.
شايان ذكر است عمده ترين ژانر مورد علاقه كودكان و نوجوانان در فيلمهاي ويدئويي مهيج و ترسناك (21 درصد) است.
نظرسنجي اخير دربردارنده آماري نو و در عين حال نگران كننده است. به نظر میرسد با رشد چشمگير ضريب نفوذ رسانهها در خانوارهاي ايراني، به شكل قابل توجهي شاهد تغيير الگوي تماشا و سليقه مخاطبين كودك و نوجوان هستيم.
نگارنده نيك به ياد دارد كه در سالهاي نه چندان دور، پربيننده ترين برنامههاي سيما در حوزه مخاطبان كودك و نوجوان، انيميشنهاي دوبعدي و دلنشين عمدتا ژاپني بود و ساعات اوج شنيدن راديو توسط همين گروه مخاطبين، هنگام پخش سلام كوچولو بود و شب بخير كوچولو».اما نظرسنجي اخير بيانگر اين نكته است كه پربيننده ترين شبكههايي راديويي و تلويزيوني نزد كودكان، يعني شبكههايي مثل شبكه سه سيما و راديو پيام، اتفاقا شبكههايي هستند كه نه گروه برنامه سازي خاص كودكان در آنها فعال است و نه هيچ برنامه اي براي اين مخاطبان دارد.
نفوذ بلاشك ماهوارهها و انواع دستگاههاي نمايش فيلم خانگي به همراه سيل انبوه فيلمهاي رنگارنگ در دسترس اين مخاطبان، اندك كورسوي چراغ برنامههاي كودك و نوجوان راديو و تلويزيون ملي را هم به قهقرا میبرد. www.kayhannews.ir
لذا انتشار نتايج اين نظرسنجي، به عنوان سندي قابل تأمل درباره ميزان و نحوه استفاده كودكان و نوجوانان از انواع رسانههاي ديداري و شنيداري، میتواند محرك و انگيزه خوبي براي نظريه پردازان و تحليل گران رسانه اي باشد تا با بررسي وضعيت كنوني و پس از آن ريشه يابي موضوع بحث، به طرح ساختارهاي مدون و بديع الگوسازي رسانه اي بپردازند. فراموش نكنيم نيمي از اقبال ابررسانهها از جهت توليد برنامههايي همسو و مطابق طبع مخاطبان خود است؛ اما كدام طبع؟! طبع و تمايلي كه رسانه، طي فرآيند حساب شده سليقه سازي، مخاطبان خود را به نحو شايسته و مطلوب سياستهاي خود، همسو كرده است. سليقه ذاتي مخاطب او را پاي اين رسانهها نمي كشاند، بلكه سليقه اي تماشاي اين برنامهها را در نهاد مخاطب طلب میكند، كه از سوي سليقه سازان رسانه اكتساب نموده است.
هم توليدكنندگان برنامههاي تلويزيوني، و هم پدران و مادران خوب میدانند كه دسترسي كودك به تلويزيون دشوار نيست. نه در قفسه اي قفل شده نگهداري میشود و نه روشن كردن آن براي كودكان دشوار است. متاسفانه اين واقعيت نشان از بي اعتنايي جامعه به كودك و شرايط جسمي و روحي او دارد.
در يك جمع بندي كلي میشود گفت كه تلويزيون و راديو، ديوارههاي حائل ميان جهان كودك و دنياي بزرگسالان را از ميان برداشته است. و اين، از سه راه مرتبط به هم صورت میگيرد، نخست آن كه درك و فهم پيام آنها نيازي به راهنما ندارد، دوم اين كه نه عنصر تفكر و نه حالت جسمي خاصي را نظير ساكت و مرتب نشستن در كلاس درس- طلب نمي كنند و بالاخره سوم آن كه هيچ گونه درجه بندي و تقسيم بندي ويژه اي براي تماشاچيان خود در نظر ندارد.
در اين بررسي، تلويزيون جايگاه ويژه تري دارد. در كنار و در ارتباط با ديگر رسانههاي ارتباط جمعي الكترونيكي- كه پيوندي با كتاب و ادبيات مكتوب ندارند- تلويزيون شرايطي را پديد آورده است كه به دوران قبل از ظهور ماشين چاپ كاملا شبيه و يكسان میباشد. همه ما به لحاظ ساختار جسمي و بيولوژيك يكسان هستيم، قادريم تصاوير را ديده و با شنيدن عبارات و جملات مربوط به آن، با آن پيوند برقرار سازيم. اطلاعات و پيامهائي كه تلويزيون ارسال میكند، براي همه يكسان است. رمزي و رازي و ماجرائي و پيامي نيست كه در پرده اسرار بماند و يا فقط به سمع و نظر تماشاچي ويژه اي برسد. و ناگفته پيداست، اگر رمز و رازي از زندگي و جهان بزرگ ترها، براي كودكان و نوجوانان وجود نداشته باشد، مقوله اي به نام طفوليت يا كودكي ديگر موضوعيت نخواهد داشت.
اما چاره چيست؟! تلويزيون داراي تكنيكي است كه ورود همه كس را به ميدان خود ممكن ساخته است. هيچ تجربه قبلي و هيچ اندوخته علمي و تئوري و فني و مالي و هيچ گونه قدرت و توان و دانش خاصي را طلب نمي كند. هم خردسال شش ساله و هم انسان شصت ساله، شرايط لازم را براي بهره بردن از هر آنچه عرضه میشود دارا میباشند. حتي زبان تلويزيون و نوع ارائه و بيان مطالب، محدوديتي ارائه نمي كند. در زبان گفتاري میتوانيم حروف يا كلماتي را طوري زمزمه كنيم كه كودك حاضر در محفل توان فهم آن را نداشته باشد. و يا از عبارات و لغاتي استفاده كنيم كه از حوزه تصور و درك خردسال به دور باشد. اما زبان تلويزيون و صحنههاي آن واضح، گويا و از هرگونه پيچيدگي به دور است. هر آن چه كه بر روي صفحه ظاهر میشود در معرض ديد كودك قرار دارد و آن هم با وضوح كامل.
هيچ گونه محدوديتي و هيچ گونه انحصاري در دانستن و مطلع شدن، در تلويزيون وجود ندارد؛ و اين مهم ترين تفاوت بارز ميان كودك در سنين كودكي و جهان بزرگسالان، از ميان برداشته شده است. نه تنها كودك در سنين كودكي يا بزرگسالي در جهان بزرگسالان، كه اصولا هر گروه و دسته اي از اجتماع، به دليل برخورداري از نوعي دانش انحصاري، از ديگران متمايز میباشند. اگر همه افراد میدانستند، آنچه را كه يك وكيل دعاوي میداند، ديگر وكيل و وكالت معني نداشت. اگر دانش آموز هر آنچه را كه معلم او میداند، میدانست. ديگر تفاوتي ميان معلم و شاگرد وجود نداشت؛ همچنين اگر دانش آموزان سال پنجم ابتدائي، هر آنچه را كه دانش آموزان سال دوم يا سوم راهنمائي میدانند، بداند، ديگر چه ضرورتي براي درجه بندي كلاسهاي درس وجود دارد.
با عنايت به اين نكات و رجوعي دوباره به آماري كه در ابتداي اين مطلب ارائه شد، تفكيك گروههاي سني و دستههاي مخاطبان برنامههاي مختلف تلويزيوني، به نحوي كه اين تقسيم بندي از سوي گيرنده پيام هم قابل درك باشد، بيش از هر زمان ديگري ضروري مینمايد. از سوي ديگر، اطلاع رساني و آگاه سازي والدين از پيامدهاي استفاده بدون نظارت كودكان و نوجوانان، به موازات طرحهاي محدودكننده تماشاگران، به شكل قابل توجهي در خور توجه است. هر چند شاهد پذيرفته شدن اين سيكل آزاردهنده در جامعه هستيم كه استفاده كودكان و نوجوانان از تلويزيون تا تماشاي آخرين برنامههاي شامگاهي ادامه دارد و تا والدين خود را به سمت اتاقهاي خود بدرقه نكنند و آنها را نخوابانند، خود به خواب نمي روند.
در اينجا باز لزوم هم انديشي ميان اساتيد و نخبگان دانشگاه، سياستگزاران رسانه و منتقدان حوزه كودك و رسانه به شدت احساس میشود.
اهداف تحقيق:
مجموعه اهداف هر تحقيق زمينه ساز ايجاد نحوه تفکر به آن موضوع است و مشخص شدن اين اهداف به محقق در جهت تعيين مراحل و شيوه عمل کمک شاياني مینمايد بر اين اساس اهداف تحقيق حاضر به شرح زير است:
1. بررسي نقش رسانههاي گروهي بر رفتار فردي و اجتماعي کودکان
2. بررسي ميزان تاثير رسانهها بالاخص تلويزيون بر يادگيري کودکان
3. شناخت پيامدهاي منفي تلويزيون در زندگي کودکان
4. ارائه راهکارهاي مطلوب جهت کاهش اثرات وابستگي کودکان به تلويزيون
فرضيات تحقيق:
1. سن و جنس کودکان بر نحوه استفاده و تمايل کودکان به تماشاي تلويزيون موثر است.
2. کودکان داراي توانايي ذهني بالاتر، بيش از ساير کودکان به تماشاي تلويزيون علاقهمندند.
3. كيفيت روابط عاطفي و خانوادگي کودکان بر ميزان استفاده آنها از تلويزيون موثر است.
روش تحقيق:
در اين تحقيق از روش اسنادي و بهره گيري از منابع كتابخانه اي و اينترنتي استفاده شده است.
برچسب ها:
بررسي نقش رسانههاي گروهي بر رفتار فردي و اجتماعي کودکان نقش رسانه های گروهی